سامانتا ایربی در «بی‌صدا متخاصم» و نوشتن «و درست مثل آن…»

ممکن است سامانتا ایربی نویسنده کمدی را به نام نشناسید، اما احتمالاً صدای او را می شناسید. او آثار رو به رشدی از پرفروش ترین کتاب های مقالات کمدی-2017 دارد. ما هرگز در زندگی واقعی با هم ملاقات نمی کنیمe و 2020 وای نه ممنوناپیزود “Pool” با چربی مثبت که به طور گسترده مورد تحسین قرار گرفت را نوشت تیز، و به اتاق نویسندگان برای HBO Max پیوست جنسیت و شهر راه اندازی مجدد، و همینطور…. آخرین کتاب او، بی سر و صدا متخاصم، مجموعه ای از مقالات است که مجموعه ای از موضوعات مربوط به سبک زندگی و سلامتی را پوشش می دهد: پروبیوتیک ها، پورن، آداب مهمانی. توصیه های صادقانه ای در مورد اینکه چرا باید عذرخواهی را برای دوست داشتن چیزها در کنار تفکر در مورد وسواس های شخصی خاص، مانند اشتیاق او به فالستتو دیو متیوز و برند مورد علاقه اش از دستمال توالت (“آن خرس های شارمین گنده فروشان بسیار خوبی هستند” وجود دارد. حالا به راحتی در چهل سالگی است، او با رها شدن اعتراف‌کننده‌ی کسی با غرور در دوره‌ی شلوار کوتاه و سبک جازش می‌نویسد. بی سر و صدا دشمن برای نویسنده کمتر تحولی است تا آخرین آجری که صدای متمایز او را تثبیت می‌کند – که به کمال بی‌احترامی در خبرنامه‌ای که به وبلاگش تبدیل شده است Bitches Gotta Eat – به عنوان یک گوهر فرهنگ پاپ.

وقتی نویسنده در زیرزمین کتابفروشی بوک باگ در کالامازو، جایی که با همسرش زندگی می‌کند، مشغول امضای نسخه‌های کتاب جدیدش بود، با او آشنا شدم.

بیایید با تقدیم کتاب شروع کنیم. به Zoloft اختصاص دارد. برای چه چیزی از زولافت تشکر می کنید؟

تشخیص داده شد که مبتلا به OCD هستم، که به نظر خیلی چیزهای دیگر می رسد تا اینکه یک روانپزشک با شما صحبت می کند و می گوید: “نه، شما OCD دارید.” استفاده از Zoloft همه چیز را درست نکرده است، اما از آنچه من می توانم بگویم، از لبه خارج شده است. من متخصص نیستم – ممکن است مجبور شوم روانپزشکم را بررسی کند و بگوید: “در واقع او هنوز هم بهم ریخته است.” اما احساس خیلی خوبی دارم

به نظر من کتاب‌های شما داستان‌هایی ضد بلوغ هستند. هیچ چیز هیجان انگیزی وجود ندارد، و اگر چیزی وجود داشته باشد، به نظر می رسد که با افزایش سن در دنیا احساس راحتی کمتری دارید، که باعث تسلی شما می شود.

این شاید بهترین راهی باشد که کسی تا به حال کار من را توصیف کرده است. می دانید چیزی که آنها همیشه به زنان می گویند، مانند “در 30 سالگی، احساس بسیار بهتری در پوست خود خواهید داشت.” در تمام 30 سالگی من اتفاق نیفتاد. من 43 هستم و هنوز این اتفاق نیفتاده است. نمی‌دانم که چنین چیزی برای من اتفاق می‌افتد، که خوب است، زیرا موتور به این شوخی‌ها دامن می‌زند.

متوجه می‌شوم که واقعاً از افرادی که می‌گویند «من متوجه شدم» ناراحت هستم. چون میدونی چیه؟ اول از همه، عوضی، نه نکردی. اما دوم، من نمی‌خواهم با مردم طوری ارتباط برقرار کنم که «از کوه پایین می‌آیم تا به شما بگویم چه کار کنید». من ترجیح می‌دهم با مردم اینگونه ارتباط برقرار کنم: «این بد نیست؟ این ترسناک نیست؟ میدونی داری چیکار میکنی؟ من نه.»

یکی از چیزهای مورد علاقه من که در کتاب می گویید این است که دوست دارید یک متخصص تغذیه را در اینستاگرام دنبال کنید زیرا اگر یک متخصص واقعی را استخدام کنید، آنها شما را مسئول می خواهند.

او این متخصص تغذیه است، و با نگاه کردن به اینستاگرامش، می گویم: «لعنتی، او خیلی سالم، شاد و درخشان به نظر می رسد. آیا عالی نیست اگر بتوانم به آن برسم؟» و نه، من هرگز به آن نخواهم رسید، بنابراین فقط انجام آن را تماشا می کنم. او می گوید: “صبح سه لیتر آب بنوشید.” و من می گویم، “من تماشا می کنم که شما این کار را می کنید، اما باید یک کوکاکولا بخورم.”

برای کسی که خود را “سازمان یافته” توصیف نمی کند، شما زمان زیادی را صرف تهیه لیست می کنید. تنها در این کتاب، شما بهترین ها را دارید جنسیت و شهر عاشقانه ترین آهنگ های boyfriends و Dave Matthews Band. لیست شما باعث شد به همه آنها گوش کنم!

اوه، خدای من، این تاج موفقیت من است – باعث می شود شما اینها را به Spotify خود اضافه کنید. من مثل یک مادر مغرور هستم: “اوه، نازنین کوچک من، در حال بزرگ شدن، موسیقی فلوت معاصر بزرگسالان را در لیست های پخش خود قرار می دهد.”

در حال حاضر چند لیست فعال دارید و فکر می کنید چرا لیست ها چنین قالب جوک عالی را ایجاد می کنند؟

در حال حاضر، حداقل سه مورد دارم – یکی «لباس‌های بالقوه برای پوشیدن در تور». یکی دیگر از این موارد این است که می‌دانید وقتی کتابی را منتشر می‌کنید، باید مبالغ کوچکی مانند «شش کتاب مورد علاقه من» بنویسید، و آن‌ها آن را در BuzzFeed یا هر کجا دیگر قرار می‌دهند؟ من یک لیست از آنها دارم. و من مطمئن هستم که فهرستی از کارهای روزمره در خانه دارم.

من می‌توانم کمی دمدمی مزاج باشم و یک فهرست راه خوبی برای به دست آوردن یک سری ضربات بدون نیاز به نوشتن بافت همبند است. اما همچنین، من دوست دارم فهرستی بخوانم، مانند «این چیزی است که فلانی در کیفش نگه می‌دارد». این برای من گربه ای است.

یکی از حکایت های مورد علاقه من از کتاب این است که چگونه در مصاحبه خود برای پیوستن به اتاق نویسندگان برای راه اندازی مجدد SATC، پرسیدید: “آیا می توانم به کری اسهال بدهم؟” شما در مورد مشکلات مزمن سلامتی خود مانند بیماری کرون در نوشته شخصی خود نوشته اید، اما چرا فکر می کنید که ما باید بیشتر در مورد مسائل GI در فرهنگ عامه صحبت کنیم؟

من یک بشارت دهنده مدفوع هستم. این چیزی است که من سعی می کنم در کارم انجام دهم زیرا احساس می کنم این کار برای من انجام نشده است: اگر فقط در مورد مسائل بیشتر صحبت کنیم، مردم احساس بدی کمتری خواهند داشت. اگر وارد اتاقی می‌شوید و زودتر اسهال می‌گرفتید و می‌دانستید که هفت نفر دیگر به آن مبتلا هستند و طبیعی است، احساس بهتری خواهید داشت. همه ی ما وقتی می دانیم که شخص دیگری همان مشکل لعنتی ما را دارد کمی احساس آرامش می کنیم.

ما به اندازه کافی در مورد آن در تلویزیون صحبت نمی کنیم و نمی توانیم شخصیت هایی را ببینیم که دوست داریم مدفوع بزرگ کنند. [Michael Patrick King] اجازه نداد مدفوع کنم ما در اتاق در مورد آن صحبت کردیم، ما یک صحنه برای آن و همه چیز داشتیم. و بعد گفتند: “نه احمق.” ما کری را وادار کردیم که در توالت ادرار کند، که… می‌دانی چیست، من آن را می‌برم. یعنی داریم نزدیک میشیم اگر یک فصل دیگر هم بگیریم، شاید دوباره آن را بیاورم و ببینم چه می گویند.

اما واقعاً بهترین اتاق است، زیرا من و بقیه هم خیلی سریع شوخی می‌کنم – بنابراین تمام مدت فقط جیغ می‌زدیم و می‌خندیدیم. راستش را بخواهید، روز گذشته تریلر فصل 2 را دیدم و گفتم: “من حتی نمی دانم این چگونه نوشته شده است، زیرا احساس می کردم که ما همیشه در حال لعنت به اطراف بودیم.” مهم نیست که چقدر چیز ظالمانه ای را پیشنهاد می کردم، آنها همیشه می خندیدند و طوری رفتار می کردند که انگار به آن فکر می کردند قبل از اینکه بگویند “نه”. مانند «آیا می‌توانیم مقداری آیدان تمام‌قدم تهیه کنیم؟» و آنها مانند «ها، ها، ها. نه.»