در 25 می، موزه هنرهای معاصر هیوستون “Ming Smith: Feeling the Future” را افتتاح می کند، اولین نمایشگاه انفرادی این عکاس در یک موسسه بزرگ برای بررسی آثار او از اوایل دهه 1970 تا کنون. این نمایشگاه به سرپرستی جیمز ای. بارتلت، بر تکنیکهای پس از تولید عکاس (نقاشی، تجمیع، و غیره) تأکید میکند که زیباییشناسی متمایز میبخشد و بر پیام خاصی در پرترههای زندگی سیاه پوستان تأکید میکند. اسمیت علاوه بر عکاسی خیابانی که برای آن شهرت دارد، در طول سالها از برخی از بزرگترین هنرمندان سیاهپوست مانند گریس جونز، نینا سیمون، تینا ترنر و آلیس کولترین عکس گرفته است. اینها اغلب در آثار او به چشم می خورد، زیرا او از موسیقی به عنوان بزرگترین منبع الهام- به ویژه جاز یاد می کند که ماهیت بداهه نوازی کار او را منعکس می کند. قبل از افتتاحیه، اسمیت با او صحبت کرد دبلیو مجله درباره گزیدهای از عکسهای ارائهشده در این نمایش، که تا ۱ اکتبر ۲۰۲۳ در معرض دید قرار خواهند گرفت، از جمله پسزمینههای پشت برخی از مشهورترین آثار او.
تعالی، توریا، و راماکریشنا
«من داشتم سریالی در باغ هارلم می ساختم. دوستی داشتم به نام جویس دوکس فقید که به او گفتم می خواهم پروژه ای با برهنه و زنانگی بصری انجام دهم. من یک زن سیاهپوست میخواستم و گفتم: «شاید سال آینده» و او میگوید: «خب، الان این کار را انجام میدهم. من برای شما برهنه انجام می دهم. در واقع عکاسی از او بسیار معنوی بود. مرد جوانی روی حصار نشسته بود و آمد و گفت: “این زیباترین تجربه برای تماشای عکاسی تو بود.” این مرد جوانی بود که در مورد برهنگی صحبت نمی کرد، بلکه از تجربه صحبت می کرد – و این برای من بسیار مهم بود.
گریس جونز در سیناندرو
من رفتم تا موهایم را مرتب کنم یا یک قرار ملاقات بگذارم در سیناندره، که در 57 محل آرایش مو بود. این مکان معاصر «کیست-کی» بود که موهایتان را درست کنید. همه از نابغه بودن او صحبت کردند. گریس در واقع آن روز آنجا بود و سعی میکرد آندره را مجبور کند موهایش را روی تختی که به آن معروف است کوتاه کند. هر دوی ما مدلهای مشتاق سیاهپوست بودیم، بنابراین درباره اینکه چگونه با آنها تناسب داریم یا نه، در مورد عجیب و غریب بودن و غیره صحبت کردیم. من دوربینم را آنجا داشتم، بنابراین از او عکس گرفتم. مدت کوتاهی بعد او به پاریس رفت و با موسیقی خود به یک موفقیت بزرگ تبدیل شد.
باران اسیدی («Mercy, Mercy Me»، Marvin Gaye)
“باران اسیدی سریالی بود که در نیویورک ساختم و به آلودگی و تغییرات آب و هوایی می پرداخت. آنها قبلاً به آن باران اسیدی و سوراخ بزرگ لایه ازن می گفتند. سپس “Mercy, Mercy Me” را از Marvin Gaye شنیدم و او درباره همین چیزها می خواند، به همین دلیل به او تقدیم شد.
آمریکا از طریق ستاره ها و راه راه ها (نقاشی شده)، (نیویورک)
این در سال 1976 گرفته شد، که دویستمین سالگرد آمریکا بود. اما به این می پردازد که این شخص می بیند که واقعاً در آمریکا چه می گذرد تا آنجا که به سیاه پوستان مربوط می شود. من آن یکی را نقاشی کردم تا بر خونریزی آنچه انجام شده و بر سر سیاه پوستان انجام می شود تأکید کنم.
پیش درآمد گذرگاه میانی (جزیره گوره، سنگال)
«فکر میکنم این تا حدی خندهدار است، زیرا همه ما در مورد گذرگاه میانی میدانیم، اما یک راهنمای سفر سنگالی وجود داشت و به او گفتم، من تازه وارد دنیا هستم، و درباره چندهمسری پرسیدم. ناآرامی های سیاسی زیادی وجود داشت و مردان سیاه پوست آمریکایی می گفتند که به چندهمسری اعتقاد دارند زیرا این همان کاری است که در آفریقا انجام می دادند. من بسیار کنجکاو بودم که او در مورد آن چه فکر می کند، و او به من گفت “ما آن را بازی نمی کنیم!” این روش قدیمی است. سال 2023 است، و من مردان جوان آفریقایی زیادی را می شناسم که یک زن در آفریقا، یک همسر در اینجا، و شاید یک دوست دختر بامزه دارند. او ممکن است آن را بازی نکرده باشد، اما هنوز هم امروز اتفاق می افتد!»
Sun Ra Space I
“من از طرفداران بزرگ رقص هستم – هنوز هم می رقصم، و در آن زمان می رقصیدم. یکی از دوستانم که در حال تحصیل در رشته رقص شکم بود، گفت که در فکر رفتن به رقص با ارکستر Sun Ra است. او از من پرسید که آیا می خواهم با او همراه شوم تا آن را بررسی کنم. تصمیم گرفتم بروم – و آن زمان بود که آن عکسها را گرفتم. اما این فقط برای همراهی او برای حمایت عاطفی بود. یادم می آید واقعا نمی خواستم بروم، اما بعد ببین چه اتفاقی افتاده است. من نه تنها پول درآوردم، بلکه با آن عکس ها تاریخ ساز شدم. کارل لاگرفلد گفت این عکس مورد علاقه او بود. من مشتاق دیدار او بودم، اما او گذشت.»
گوگ با تاریکی و نور (آفتابگردان)، (سینگن، آلمان غربی)
«بنابراین من با شوهر سابقم، اکتت او و چند نوازنده جاز دیگر سوار اتوبوسی هستم که در سراسر اروپا میروم. حداقل شش یا هفت ساعت بود که در سفر بودیم و این مزارع آفتابگردان را دیدیم. من دوست داشتم از آنها عکس بگیرم. همه مردها گرسنه و خسته بودند، اما من باید انرژی جمع می کردم تا از آنها بخواهم دو دقیقه توقف کنند – عکسی را می بینم که فقط باید آن را بگیرم. البته ون گوگ گل های آفتابگردان را نقاشی می کند زیرا آنها بسیار زیبا هستند. من آن ارتباط را احساس کردم. تا وقتی اونجا نباشی نمیفهمی از اتوبوس بیرون پریدم، عکسها را گرفتم، برگشتم و خیلی راحت شدم.»
مادر و بچه
این احتمالاً یکی از اولین عکسهای من است، زمانی که برای اولین بار شروع به عکاسی در خیابانهای هارلم کردم. تصویر مردم هارلم و سیاهان همیشه فقر و خشونت بود. خیلی مایه شرمساری بود، و تصاویر بصری نشان دهنده این موضوع واقعاً داستان هارلم را بازگو نمی کرد زیرا این مکان بسیار گرمی است که مردم تمام زندگی خود را در آن زندگی می کنند. من این تصویر مادر و بچه را دیدم. بدیهی است که او فقیر بود، زیرا در خانه اش تلفن نداشت، بنابراین از باجه تلفن استفاده می کرد. دختر به او چسبیده بود و مادر به نظر می رسید که او دلش برای کسی تنگ شده است، یا او پول می خواهد. چیزی در جریان بود که او بسیار درگیر گفتگو بود. آن تصویر با من صحبت کرد.»