علیرغم نام این نمایش، بسیاری در طول این سالها استدلال کرده اند جانشینی نیست واقعا در مورد پیشرفت رهبری Waystar Royco – یک استدلال “در مورد سفر است، نه مقصد”. و در حالی که بخش اعظمی از سریال در ظرافتهای این شخصیتها زندگی میکرد، توطئههای فرعی که ربطی به سناریوی «چه کسی برنده خواهد شد» نداشت، همیشه درباره مقصد بود. تمایل شدید (و در نقاط مختلف) سه شخصیت اصلی برای اثبات جایگاه خود در کنار پایه پدرشان در چهار فصل گذشته در هر صحنه نفوذ کرد. دلیلی وجود دارد که سریال زمانی پایان می یابد که مشخص شود نه کندال، نه شیو و نه رومن جانشین لوگان نخواهند بود. اسمش نیست خانواده سفید ثروتمند یا بچه های خراب دنیا را می گیرند، نامیده می شود جانشینی، زیرا این چیزی است که این نمایش همیشه درباره آن بوده است. و اکنون، پنج سال پس از طرح اولیه سؤال، پس از بررسی هر سناریو از گری تا گرگ، سرانجام بسته شدن آن فرا رسید، سرانجام پیشگویی سریال محقق شد و شاهزاده سنت پل جای او را بر تاج و تخت گرفت.
خالق سریال، جسی آرمسترانگ، در تفسیر پس از اپیزود فاش کرد که میدانست تام تاج را برای مدتی طولانی تصاحب خواهد کرد. قبل از قسمت آخر، اینترنت مملو از تئوری هایی بود که در مورد اینکه چه کسی با انتشار تیتراژ پایانی در صدر قرار می گیرد. آیا کندال بالاخره به آنچه می خواست می رسید؟ آیا شیو ماتسون را متقاعد می کند که او را خراب نکند؟ یا اینکه سوئدی بز نهایی گرگ را برای پست مدیرعاملی آمریکا که مسلماً بی فایده است انتخاب می کند؟ در جایی، در اعماق اینترنت، دیگران از تام برای پیروزی دعوت میکردند. برخی از یک طرز فکر توطئهآمیز که معمولاً برای نماهنگهای تیلور سویفت محفوظ است، پذیرفتند. با اشاره به یک بازیکن بیسبال قرن بیستمی به نام بیل وامبسگانز که ظاهراً تنها بازی سه گانه بدون کمک را در تاریخ مسابقات جهانی انجام داد – ناک اوت کردن سه بازیکن در یک حرکت، استعاره ای از شاهکار تام در فینال. آیا این بدان معناست که آرمسترانگ بریتانیایی یک وسواس مخفی بیسبال است؟ وقتی او گفت که میدانست تام برای “مدتی طولانی” مسئولیت را برعهده میگیرد، آیا منظورش از زمانی بود که سالها پیش شخصیت را نام برد؟ (احتمالاً نه، اما این تصادفی جالب است.) و در حالی که هیچ پایانی سریال نمی تواند همه طرفداران را خوشحال کند – به خصوص نه در برنامه ای با چنین فرقه وسواسی مانند پیروان جانشینی-انتخاب تام و مجموعهای از اتفاقاتی که او را در جایگاه برنده قرار داد، منطقی و رضایتبخش بود. کندال خیلی واضح بود – اگر قرار بود مدیرعامل شود، چرا ما چهار فصل گذشته را تماشا کردیم؟ ممکن بود در خلبان اتفاق افتاده باشد. در عین حال، این ایده که ماتسون گرگ را انتخاب کند، برای نمایشی به قدری تحسین برانگیز کمی دور از ذهن بود. جانشینی. با این حال، تام یک اثر مشابه و در عین حال واقعی تر ارائه می دهد. اما در حالی که او در نهایت در صدر قرار گرفت (حداقل در عنوان – قدرت واقعی او قابل بحث است)، نمایش همچنان درباره سه گانه روی است. و پسر، آیا در «با چشمان باز» چیزهای زیادی را پشت سر گذاشتند. بنابراین، بیایید یک بار دیگر با کندال، شیو، و رومن تماس بگیریم قبل از اینکه آنها را در برنامه Max ثابت نگه داریم.
کندال
پسر بزرگ ما کندال. ما همیشه میدانستیم که او ناسازگار است، پدری دستکاریکننده و توقعات غیرممکن بالای او همراه با عدم آمادگی مطلق، ویران شده است. با این حال، اکنون میتوانیم آنچه را که احتمالاً آغاز پایان پادشاهی که هرگز نبود، ردیابی کنیم. اکنون می توانم او را در حال خوردن یک میلک شیک در یک روز روشن تابستانی در پیشخوان Candy Kitchen تصور کنم. او فکر میکرد قبل از اینکه دایهشان آنها را برای شام بخواند، به خانه برود و با شیو و رومن در چمن بازی کند، اما پدرش این خبر را نادیده گرفت که یک روز، پسر هفت ساله تاج و تخت ویستار رویکو را به دست خواهد گرفت. و این زمانی بود که همه چیز به سراشیبی رفت. پس از آن، کندال روزهای خود را صرف تلاش کرد تا هم به خود و هم به پدرش ثابت کند که لوگان تصمیم درستی گرفته است، احتمالاً همیشه با آگاهی از اینکه پدر حداقل از او حمایت میکند، در سکوت عمل میکند. آن روز احتمالاً در بیش از 40 سال گذشته در ذهن کندال نقش داشته است و بر هر اقدامی که انجام میدهد و هر تصمیمی که میگرفت تأثیر گذاشته است. او برای هیچ چیز دیگری آماده نشد – نه برای ازدواج، برای پدر شدن، برای زندگی بدون پدرش. همانطور که کندال در صحنه پایانی بین سه خواهر و برادر می گوید، او هیچ چیز دیگری ندارد، او نمی تواند کار دیگری انجام دهد. و اگرچه او در آن اتاق هیئت مدیره شکست خورد (پس از نزدیک شدن دردناک)، او هرگز رها نمی کند. او زندگی خود را در آن لحظه خالی از سکنه خواهد گذراند و به این فکر می کند که وقتی شیو نظرش را تغییر داد، چه اشتباهی رخ داد، اگر او هرگز در گوشه او بود. او این شانس را داشت که پدرش شود و آن را از دست داد.
همانطور که او در امتداد بروکفیلد پلیس قدم میزند و آخرین ارتباطش را با پدرش در کالین نگه میدارد، این سوال پیش میآید که بعداً چه اتفاقی خواهد افتاد. آیا او همه چیز را در رودخانه هادسون به پایان خواهد رساند؟ اگر این کار را کرد، پس از سیاه شدن صفحه رخ می دهد. با این حال، به احتمال زیاد، او قبل از شروع یک تلاش جدید، سعی می کند تا خود را بدون نام Waystar ثابت کند، با نیمه جان تلاش می کند تا رابطه با فرزندانش را اصلاح کند. اما همانطور که آرمسترانگ بعد از این اپیزود میگوید، «احتمال دستیابی او به وضعیت شرکتی که پدرش به دست آورده بود بسیار کم است. و من فکر می کنم که این تمام زندگی او را رقم خواهد زد.»
رومی
رومن (یا شاید مناسبتر، کایران کالکین) این توانایی را دارد که در یک قسمت از شخصیت شرور فصل به پسر کوچک مورد علاقه همه تبدیل شود. صدمه او پس از تشییع جنازه لوگان باید بسیار زیاد باشد، زیرا او تصمیم می گیرد زخم های خود را در خانه مادرش لیس بزند و ثابت کند که واقعاً جای دیگری برای رفتن ندارد.
در حالی که شیو در جریان بحث هفتگی در مورد اینکه چه کسی باید مدیر عامل شود، کمی بیشتر دعوا می کند، رومن به سرعت از بین می رود. شاید، درست مثل بقیه، پس از فروپاشی مراسم تشییع جنازهاش متوجه شد که برای قدرت قطع نشده است. یا همانطور که کندال می گوید، رومن «آن مرد» نیست. او هرگز آن را نمی خواست، اما نمی تواند به خودش اعتراف کند. در قسمت اول این مجموعه، او دفاتر Waystar را «قفس» مینامد، اعتراف میکند که برای شرکتهای آمریکایی «مناسب» است و از اینکه شرکت را پشت سر میگذارد بسیار خوشحال است. اما این فشاری بود که پدر و خواهر و برادرش بر او وارد کردند و او را مجبور به انجام بازیهایی کرد که نمیخواست انجام دهد. واقعاً، رومن بیشتر در خانه به نظر میرسد که با تیشرت پسرانه در کنار ساحل خانه مادرش استراحت میکند، پنیر ناپدریاش را لیس میزند و روی سر خواهر و برادرش نوشیدنی میریزد. از آنجایی که وقتی همه چیز تمام شد به مارتینی اش افراط می کند، شکی نیست که او تنها خواهر و برادری است که در آن شب می خوابد. در واقع، او احتمالا بهترین استراحت شبانه ای را که در پنج سال گذشته داشته است، خواهد داشت.
شیو
و سپس Shiv وجود دارد، که سرنوشت او ممکن است بیشترین بحث را در مورد سرنوشت آنلاین پس از فینال داشته باشد. بیایید چیزهای بدیهی را از سر راه برداریم: زمانی که همه گزینه هایش پیش روی او قرار می گیرند، او تصمیم می گیرد که شیطانی که با او ازدواج کرده بهتر از شیطان قاتل با نام خانوادگی اش است. در حالی که کندال تا حد زیادی در قدرت خود کنترل نمیشود، تام به هوس ماتسسون، که شیو میداند که میتواند حداقل تا حدودی با او کار کند، عمدتاً بیفایده خواهد بود. بسیاری گفتهاند که شیو با اتخاذ این تصمیم، زندگیای شبیه به زندگی مادرش را رقم زد، با یک مدیرعامل تشنهی قدرت ازدواج کرد و با وجود نداشتن غریزه مادری مجبور به بزرگکردن فرزند شد. و این تا حدی درست است. اما تفاوت های ظریف بیشتری در این رابطه وجود دارد. تام از قدرتی برخوردار نیست که لوگان از آن لذت میبرد، و اگر شیو کارتهایش را درست بازی کند، میتواند حداقل نقشی در شرکت داشته باشد. البته، مکر شیو یک بار هم نتیجه نداده است، اما اگر شیو را بشناسم، تلاشش تمام نشده است. او نقش یک زن تجاری را بازی می کند، بچه دار می شود، سلسله خون روی را ادامه می دهد، اما او همچنان به هل دادن تام، هل دادن ماتسسون ادامه می دهد. او به راه خود ادامه می دهد تا اینکه در نهایت طلاق گرفت، در عمارت جزیره خودش نشسته و اصرار می کند که شخص دیگری قطره چشمی را در چشمان فرزندش بگذارد زیرا او نمی تواند “تخم مرغ صورت” را تحمل کند. و که زمانی است که او مادرش می شود.
یا، شاید من اشتباه می کنم، و او با تمام توطئه ها تمام شده است. همانطور که او در قسمت ذکر کرد، او خسته است. این یکی از معدود لحظاتی در “با چشمان باز” است که نشان می دهد چیزی در شیو در حال تغییر است. در یک نقطه، در حالی که در خانه مادرشان است، شیو به ظاهر در حال نوازش شکم او گرفتار می شود، و البته، او یک تلاش دیگر (که مسلماً ناقص است) انجام می دهد تا همه چیز را با تام حل کند. شاید بارداری باشد، اما حسی از احساسات وجود دارد که طی چهار فصل گذشته در شیو وجود نداشت و احتمالاً در تصمیم نهایی او نقش داشته است.