Ari Aster درباره How Beau Is Afraid جزیی ترین فیلم او تاکنون است

عصر طلایی سینمای وحشت، این روزها به لطف نویسنده و کارگردان، آری آستر، که پس از آن به یکی از مشهورترین نویسندگان معاصر این ژانر تبدیل شده است، بسیار هیجان انگیزتر شده است. ارثی و نیمه تابستان، یک حماسه ماوراء الطبیعه خانوادگی و یک تریلر رابطه ای که به ترتیب در یک فرقه باز می شود. به جز، آخرین Aster-بیو می ترسد، با بازی خواکین فینیکس پر از اضطراب در نقش اصلی – به یک کمدی سیاه نزدیکتر می شود، کمدی که مانند فرو رفتن در خاطرات دردناک یک نفر یا در پژواک های دور ناخودآگاه خود آستر است.

سرشار از ارجاعات اساطیری، دغدغه های فرویدی و فصل های متعدد سورئال و جاه طلبانه طراحی شده، بیو می ترسد یک تمرین حماسی در مورد احساس گناه و اندوه است که از طریق طولانی ترین سفر قابل تصوری که تا به حال به یک مراسم تشییع جنازه انجام شده است بیان می شود. همچنین، اغلب در دوزهای متناوب هم بسیار خنده دار و هم ترسناک است. و مانند دو فیلم قبلی آستر، بیو ترسیده است دارد مادران و خانواده در ذهن خود زیاد.

در اینجا، آری آستر بیشتر در مورد سومین فیلم خود و فرهنگ پاپی که اخیراً مصرف کرده است در رژیم غذایی فرهنگ خود صحبت می کند:

شما این ایده را داشتید بیو می ترسد حتی قبل از ارثی و نیمه تابستان. چرا این زمان مناسب برای آن بود؟

من همیشه دوست داشتم آن را بسازم. و از همه چیزهایی که قبلاً روی آنها کار می کردم ارثی، این چیزی بود که من را بیشتر منعکس کرد. اگر می توانستم پول را به دست بیاورم، ابتدا آن را به دست می آوردم، و این مایه شرمساری بود زیرا هرگز منابع لازم برای ساختن آن را به روش درست نداشتم. در آن مقطع فقط یک فیلم متفاوت بود. اگر ساختم ارثی حالا، این یک فیلم متفاوت خواهد بود. اولین تکرار از بیو کارتونی تر و مسلماً خنده دارتر بود، زیرا واقعاً فقط به خنده دار بودن مربوط می شد. این تنها چیزی بود که در هنگام نوشتن آن در ذهن من بود.

بعد از آن به فیلمنامه بازگشتم نیمه تابستان و متوجه شدم که ایده ها و ایده های زیادی وجود دارد که من واقعاً آنها را دوست داشتم، اما آنها احساس نمی کردند کاملاً پخته شده اند. و هر چقدر که فیلم الان اپیزودیک است، در آن مرحله اپیزودیک تر بود. زمان خوبی بود که فقط روی فیلمنامه مدیتیشن کنیم زیرا کووید و قرنطینه اتفاق افتاد. این فیلمی بود که در آن شنا کردم و بالن شد.

از آنجایی که به طنز در آن اشاره کردید، کمدی و غم در اینجا واقعاً دست به دست هم می دهند. و فیلم‌های قبلی‌تان هم نشانه‌هایی از این افراط‌ها دارند – وحشت و طنز در کنار هم هستند.

نمی‌دانم در مورد اینکه چرا این چیزها دست به دست هم می‌دهند حرفی برای گفتن دارم، اما فقط با شما موافقم. برای من، خنده دارترین جوک ها یا غمگین ترین یا ناراحت کننده ترین هستند. من نمی دانم. من حدس می زنم که این طنز چوبه دار است، درست است؟

شما همچنین مضامین گناه، غم و اندوه و خانواده را در اینجا ادامه دهید. مادران در داستان های شما بسیار محور هستند.

حدس می زنم فقط در من باشد. من یک صندلی را بلند نمی کنم و به این فکر نمی کنم: “خوب، موضوع چیست؟” به تدریج، این نوع مشخص می شود، اما معمولاً این انگیزه پشت چیزی نیست، مانند “من می خواهم فیلمی درباره گناه بسازم”. یک جورهایی به ذهنم خطور کرد، “اوه، همه این ایده ها همه در اطراف این چیز جمع می شوند.” برای من، این واقعاً در مورد دوسوگرایی بود. کمدی درباره دوسوگرایی.

بیو می ترسد بزرگترین فیلم شما تا به امروز است. هر فصل با یک حس قوی از مکان به دقت درک می شود. همکاری شما با طراح تولید فیونا کروبی چگونه بود؟

او واقعا فوق العاده است. همه دنیاها در فیلمنامه قرار داشتند، بنابراین می‌دانستیم که صحنه‌ای را در جنگل می‌سازیم. و ما خیلی زود می دانستیم که آپارتمان بو، راهروهای ساختمان آپارتمان بیو، آسانسور و لابی طبقه پایین را از ابتدا خواهیم ساخت. دوره‌ای بود که فکر می‌کردم ممکن است کل بلوک او را بسازیم، اما پولی برای انجام آن نداشتیم. بنابراین ما در یک بلوک شهری موجود، یا در واقع دو بلوک شهری در مونترال، نماها را می سازیم.

یکی از لذت های بزرگ ساخت این فیلم این بود که یک دنیای اختراعی بود. و بنابراین وظیفه این بود که تا حد امکان به جزئیات بپردازیم. به غیر از چند مورد، هر پوستری که روی دیوارها یا خیابان ها می بینید از ابتدا ساخته شده است. آن چیزها اساساً عادلانه بود [making] من می خندم، بنابراین این یک حواس پرتی واقعا سرگرم کننده در پیش تولید بود. به اضافه کردن نام محصولات، گروه‌های موسیقی، فیلم‌های جعلی، تبلیغات، ساختمان‌ها به این فهرست ادامه دهید. بسیاری از این چیزها هرگز دیده نمی شوند. شما باید مکث کنید و تصویر را بزرگ کنید. یکی از چیزهای خوب در مورد این فیلم که در IMAX اکران می شود این است که می توانید برخی از آن چیزهایی را ببینید که در غیر این صورت کاملاً قابل تشخیص نیستند. ما آنقدر کار کردیم که نه تنها این جزئیات پس‌زمینه و این تصاویر کوچک را خلق کنیم، بلکه آن‌ها را آن‌قدر به پس‌زمینه سوق دادیم که واقعاً طوری طراحی شده‌اند که فقط به بیننده این احساس را بدهند که جهان عمیق است. کاریکاتوریست ها به آن می گویند چربی مرغ، آن بیش از حد جزئیات.

خانه گرگ سالی که منتشر شد یکی از موارد مورد علاقه من بود و از اینکه دیدم شما با سازندگانش کار کرده اید بسیار هیجان زده شدم [Joaquin Cociña and Cristóbal León] برای بخش انیمیشن از بیو می ترسد. چرا انیمیشن رسانه مناسب برای آن شاخه بود؟

نمیدونستم قراره همین الان انیمیشن بشه. اساساً صحنه به نوعی شخصیتی است که هیپنوتیزم شده و وارد یک نمایشنامه می شود. و بنابراین، ایده در ابتدا این بود که کارهای هنری زیادی انجام دهد و آن را بسیار مصنوعی کند، با تعداد زیادی آپارتمان و این نوع دنیایی که به دور او می چرخد، کار می کرد. [he’s] روی یک صحنه

و بعد به ذهنم رسید که هنوز هم کار با صحنه‌پردازی سرگرم‌کننده است، اما آن دنیا با این عناصر انیمیشن تعامل داشته باشد. به یاد آوردم که این هیولای استاپ موشن درخشان شیلیایی را دیده بودم که واقعاً یکی از شگفت انگیزترین چیزهایی بود که تا به حال دیده بودم. این چند پیشایند آشکار داشت، مانند [Jan] شوانک ماجر و [Ladislas] استاریویچ، اما کاملاً مفرد است. هیچ چیز دیگری که تا به حال ساخته شده است وجود ندارد خانه گرگ.

بنابراین وقتی این را به یاد آوردم، فکر کردم، “اوه، ما باید برای آنها تلاش کنیم. اما می دانم که آنها هنرمند هستند و ممکن است در برابر ایده گرفتن جهت و کار در این محدودیت ها مقاومت کنند.” اما آنها مایل بودند این کار را انجام دهند. من با این لیست نماها و استوری بوردها به سراغ آنها آمدم، زیرا مهم این بود که سکانس با بقیه فیلم منسجم باشد. واقعاً مستلزم این بود که خیلی نزدیک با هم کار کنیم. و آزمایش های زیادی وجود دارد. و خطا. فکر می کنم آنها را دیوانه کردم، زیرا آنها با این چیزهای زیبا به سراغ من می آمدند که در نهایت کمی بیش از حد با زیبایی شناسی بقیه فیلم در تضاد بود. اما بازی در ماسه باکس واقعاً سرگرم کننده بود. من آنها را دوست دارم و دوست دارم دوباره با آنها کار کنم. آنها نه تنها هنرمندان فوق العاده ای هستند، [but also] واقعا مردم شیرین

بنابراین بیایید اکنون به سؤالات رژیم غذایی فرهنگ برویم. آیا تلویزیون اپیزودیک تماشا می‌کنید و اگر اینطور است، چه برنامه‌هایی شما را شب‌ها بیدار نگه می‌دارند؟

من واقعا دوست دارم من فکر می کنم شما باید ترک. دارم تماشا میکنم جانشینی درست مثل بقیه یکی از نمایش هایی که دلم برایش تنگ شده است نیک. من فکر کردم که باور نکردنی است.

آخرین فیلمی که در سینما دیدید چه بود؟

حتی نمی دانم اجازه دارم بگویم یا نه، چون چیزی دیدم که هنوز منتشر نشده است. بنابراین آنچه را که قبل از آن دیدم به شما خواهم گفت. فیلم جدید هونگ سانگ سو، راه رفتن بالا، که خیلی عالیه او خیلی عالی است.

کتاب هایی که در حال حاضر روی میز کنار تخت شما هستند چیست؟

دارم میخونم [a few] کتاب‌ها، اما دو تای آن‌ها، من حتی نمی‌خواهم بگویم، زیرا درباره این فیلمی که می‌خواهم بسازم کاملاً واضح هستند. بقیه هستند کلاریسا توسط ساموئل ریچاردسون و قدرت های زمینی توسط آنتونی برگس

آیا دو موردی را که نمی توانید برای تحقیق درباره وسترن ذکر کنید و در جاهای دیگر ذکر کردید، می خواهید روی آنها کار کنید؟

من نمی دانم.

شما قطعا نمی توانید بگویید؟

من قبلاً زیاد گفته ام. و باور کنید پشیمان شده ام.

بسيار خوب. بنابراین، اولین کاری که وقتی از خواب بیدار می شوید چیست؟

بلافاصله می روم قهوه بیارم.

آیا هنرمند جوان یا تازه‌ای وجود دارد که در مورد او هیجان زده باشید؟

یک فیلمساز جوان روسی به نام کانتمیر بالاگوف وجود دارد که به نظر من فوق العاده است. مخصوصاً با هر اتفاقی که در حال رخ دادن است، احساس می‌کنم که او در حال حاضر خیلی در حال تقلا است. بنابراین خوشحالم که او را نام ببرم.

من می دانم که این یک لیست در حال تکامل برای همه است، اما برخی از فیلم های برتر شما در حال حاضر کدامند؟

زمان پخش [Jacques Tati]. و سکوت توسط مارتین اسکورسیزی

در جریان غربالگری اخیر بیو می ترسد، شما هم اشاره کردید آهنگ هایی از طبقه دوم.

می دانم ولی زمان پخش بسیار شبیه به آن است بنابراین می خواهم چیز متفاوتی به شما بدهم. اما شما می دانید که من چه احساسی دارم آهنگ هایی از طبقه دوم. این بزرگترین است. من هم می توانستم بگویم 8 ½ [Federico Fellini]، گریه و زمزمه [Ingmar Bergman]، پول [Robert Bresson]. آنقدر زیاد که می توانم بگویم. سخت است، خیلی سخت است.