کوئنتین تارانتینو درباره نوشتن “روزی روزگاری در هالیوود” به عنوان رمان

برای شماره سالانه “The Originals” ، از خلاقان – پیشگامان در زمینه های هنر ، طراحی ، مد ، کمدی ، فیلم ، فعالیت، و بیشتر – برای به اشتراک گذاشتن بینش خود در مورد وفادار ماندن به خود.

رمان جدید شما ، روزی روزگاری در هالیوود، بر اساس فیلم شما با همین نام ساخته شده است. آیا با نوشتن فیلمنامه فیلم شروع کردید یا این رمان ، که هم بازتاب دارد و هم به وضوح از فیلم فاصله می گیرد ، اول بود؟

من یک فصل ابتدایی برای آن نوشتم روزی روزگاری در هالیوود به نام “مردی که مک کوئین می شد” ، 14 سال پیش در جریان سفر مطبوعاتی من در لندن برای اثبات مرگبه این تاریخچه ای از حرفه ریک دالتون بود. [Dalton, a fictional TV actor from the ’60s, would eventually be played by Leonardo DiCaprio in Tarantino’s film.] این مورد مورد علاقه من بود که تا به حال نوشته بودم. بعد من گفتم: خوب ، با چه کسی شوخی می کنم؟ من قصد دارم این را به یک فیلم تبدیل کنم تا بتوانم فیلم هایی را که ریک دالتون انجام داد ، فیلم برداری کنم! بنابراین من می توانم آن کلیپ ها را بگیرم و آن پوسترها را بسازم و همه آن خیمه ها را انجام دهم. سپس دو سال تلاش کردم تا بفهمم چگونه می توان فصل کتاب کوچک سینمایی ام را به فیلم تبدیل کرد.

شما برای فیلمنامه برنده گلدن گلوب شدید و فیلم نامزد 10 جایزه اسکار از جمله بهترین فیلم شد. چه شد که به رمان بازگشتید؟

فیلمنامه طرح کلی بود ، اما یکی از مواردی بود که در آن مقدار زیادی مطالب داشتم. می خواستم درباره هالیوود دهه 60 اطلاعاتی کسب کنم. من فقط نوشتم ، نوشتم ، نوشتم. همچنین این ایده وجود داشت که کتاب کتاب است و فیلم فیلم است ، و من می خواهم کتاب مانند یک رمان کار کند و کارهایی را که یک رمان می تواند انجام دهد ، انجام دهد.

شما به طور مداوم با واقعیت بازی می کنید. به عنوان مثال ، آیا شارون تیت واقعاً خروپف کرد؟

من نمی دانم! این ویژگی شخصی من بود – این ایده که این زیبای خوابیده مشکل خروپف دارد. من فکر می کردم این یک چیز جذاب است.

آیا سگ او واقعاً به نام یکی از پرستندگان شیطان در آنجا دکتر Sapirstein نام داشت بچه رزماری؟

بله ، این نام سگ بود. این در زندگی نامه همسرش رومن پولانسکی است. بزرگترین امید من این است که شما نتوانید بگویید موضوعات واقعی از کجا شروع می شود و تاریخ جایگزین از کجا شروع می شود. اینکه همه اش یک آشغال است.

من همیشه احساس می کردم یکی از استعدادهای شما در نامگذاری چیزهایی بود ، مانند قانون پاداش، نمایش تلویزیونی ریک دالتون در رمان و فیلم.

این یک نمایش بسیار تاریک است ، تاریک تر از آنچه که احتمالاً در سال 1959 اجازه می دادند ، زمانی که ظاهراً پخش شد. من فکر می کنم در ارائه اسامی تخصص دارم. دلیل من برای نوشتن تقریبا نام شهرها ، بارها ، رستوران ها و فیلم هایی است که شخصیت های من در حال تماشای آن هستند. وقتی فیلم هایی درباره هالیوود می بینید ، عناوین جعلی اغلب تقلبی به نظر می رسند. ترشی که پیتسبورگ خورد یا چیزی شبیه به آن. حتی وقتی عناوین من عجیب هستند ، مانند چهارده مشت مک کلسکی، به نظر می رسد گروهی از بچه های جنگ جهانی دوم در یک فیلم ماموریت ، حدود 1966. وقتی دوستم فیلمنامه را خواند ، گفت: “این بسیار خوب است ، اما آنچه من می خواهم ببینم این است چهارده مشت مک کلسکی! ”

برخلاف فیلم ، این رمان دارای صحنه های جنسی است. نوشتن جالب بود؟

آره. من علاقه ای به فیلمبرداری از افراد برهنه در یک فیلم ندارم. من نمی خواهم مجبور شوم بازیگران را متقاعد کنم که کارهایی را انجام دهند که ممکن است برایشان ناراحت کننده باشد. منظورم این است که ببینید ، اگر سال 1971 بود ، احتمالاً احساس متفاوتی نسبت به آن داشتم. اما از زمانی که من فیلم می سازم ، این یک موضوع فشرده است. اما با یک کتاب ، من کسی را تحقیر نمی کنم. آنها فقط تخیلات من هستند

فیلمهای مورد علاقه شما در اواخر دهه 60 ، چه زمانی هستند روزی روزگاری در هالیوود تنظیم شده است؟

سر، با بازی Monkees – فیلمنامه توسط جک نیکلسون نوشته شده است! و زیردریایی زردبه من طرفدار بزرگ بیتلز نیستم. شما یا مرد الویس هستید یا مرد بیتلز ، و من مرد الویس هستم. اما در 1999 ، من و دوست دخترم آن زمان تماشا کردیم زیردریایی زرد، و ما آن را دوست داشتیم بعد از دیدن زیردریایی زرد، بالاخره یک نکته در مورد بیتلز وجود داشت که من بسیار دوستش داشتم.