ویل پولتر در فیلم “دوپسیک” و جستجوی نقش با اقدام اجتماعی

در داستان هولناک اپیدمی افیونی ایالات متحده ، که در دهه 1990 ظاهر شد و هنوز هم وجود دارد ، شرکت کنندگان زیادی وجود دارد ، ترکیبی از اشرار ، قهرمانان ، قربانیان و بازماندگان: پردو فارما ، که داروی OxyContin را ایجاد و توزیع کرد ؛ اعضای خانواده ساکلر ، طایفه ای قدرتمند که به دلیل هنرهای بشردوستانه و سابقه تغییر در بازاریابی دارویی شناخته شده است ، که میلیاردها دلار از مواد افیونی سود می برد. و پزشکانی که داروها را تجویز کرده اند و در برخی موارد خود به آن معتاد شده اند. اما گروه کوچکی از بازیگران وجود دارند که نقش آنها در همه گیری اغلب فراموش می شود: نمایندگان فروش که برای پردو کار می کردند ، OxyContin را به پزشکان ، کلینیک ها و پزشکان خرید می کردند. داستان ویرانگر منحصر به فرد آنها تا حدی در سری جدید جدید روایت می شود دوپسیک، که در 13 اکتبر در Hulu پخش شد. دوپسیک ، ایجاد شده توسط بازیگر ، کارگردان ، و نویسنده دنی استرانگ و بازی مایکل کیتون ، کیتلین دیور ، رزاریو داوسون و پیتر سارسگارد ، چشم انداز پرندگان را از کل بحران تریاک نشان می دهد – روایت داستان از دیدگاه معتادان به مواد مخدر ، خانواده های آنها ، ساکلرها ، مدیران پردو ، FDA و مقامات دولتی که سعی کردند داروسازی بزرگ را خراب کنند.

یکی از این داستانها در قالب بیلی ، نماینده پردو با بازی ویل پولتر بازیگر بریتانیایی است. این شهروند 28 ساله اهل لندن از کودکی شروع به کار در سینما و تلویزیون کرد و در برنامه های طنز کمدی در انگلستان ظاهر شد. مدرسه کمدی. از آن زمان ، او نقشهای عمیقاً جدی و جدی ایفا کرد – در کنار لئوناردو دی کاپریو در آن ظاهر شد The Revenant و بازی در فیلم ترسناک آری استر تابستان اما به عنوان بیلی ، که پولتر او را “شخصیت ترکیبی نمایندگان پردو – نه بر اساس هیچ فردی” توصیف می کند ، این بازیگر می گوید که او در مورد همه گیری همه گیر مواد افیونی آموزش دیده است ، موضوعی که “ظاهراً چیز زیادی درباره آن نمی دانست.” از طریق همکاری با استرانگ ، که پولتر می گوید هر روز سر صحنه بود و خواندن کتاب بث میسی ، Dopesick: فروشندگان ، پزشکان و شرکت دارویی که به آمریکا معتاد شدند ، بازیگر کاملاً در این موضوع غرق شد. پولتر از خانه خود در لندن ، جایی که فیلمبرداری می کند ، می گوید واقعاً نگران کننده است که بدانیم تلاش این شرکت چقدر هدفمند و روشمند بوده است. اقتباس آگاتا کریستی چرا آنها از ایوانز نپرسیدند؟ “سپس متوجه می شوید که رشوه ، فریب و اجبار ، ستون های شکل گیری این شرکت بودند و به نظر می رسد همیشه پول و امتیاز کافی برای فرار از پاسخگویی وجود دارد. “

در زیر ، پولتر جزئیات تکان دهنده ای را که از طریق تحقیق در مورد نقش بیلی کشف کرده است و اینکه چرا او بر پروژه هایی که با بی عدالتی های اجتماعی مقابله می کند تمرکز کرده است.

نقش بیلی چگونه روی میز شما آمد؟

در حین قفل کردن ، انگشتان شست خود را کمی تکان می دادم. سپس با تهیه کننده وارن لیتلفیلد ملاقاتی داشتم ، که این برنامه را به من معرفی کرد دوپسیک به منظور دیدار با دنی استرانگ ، نویسنده و نمایشگر. من کار دنی را از آنجا می دانستم بازشماری، و امپراتوری ، البته. دنی کسی است که بسیار با وجدان و احترام از تجربیات دیگران می نویسد ، بنابراین این برای من مهم بود. وقتی شنیدم که در مورد اپیدمی مواد مخدر صحبت می شود ، به ویژه علاقه مند شدم – چند سال قبل در واقع به تیمم گفته بودم که موضوعی است که می خواهم به نحوی در مورد آن ، از طریق کار یا در محل کار ، در مورد آن اظهار نظر کنم. حداقل در آن فضا کار کنید

من توسط وارن و نماینده ام مطلع شدم که دنی کمی نگران است که من ممکن است خیلی جوان باشم. بنابراین ، مثل یک احمق ، مثل سه روز اصلاح نکردم. من فکر می کردم میزان رقت انگیز کاه گلی که می توانم در 72 ساعت جمع کنم ، تفاوت ایجاد می کند. من یک پیراهن سفید پوشیدم و سعی کردم بزرگتر عمل کنم ، هر چیزی را از نظرم پنهان کنم که ممکن است مرا شبیه بچه ای کند که هستم. دنی در جلسه Zoom به من پیشنهاد کار داد.

ریش کار کرد.

باید بگویم ، نامیدن آن به عنوان ریش یک حرکت بزرگ است. اما سایه یا فاز هلو ، حداکثر ، ممکن است یک اثر غیرعلمی داشته باشد.

از تحقیقی که برای این نقش انجام دادید برای من بگویید. آیا توانستید با فروشندگان سابق پردو که در OxyContin کار می کردند صحبت کنید؟

متاسفانه نه. اما بین فیلمنامه و کتاب ، من دو منبع فوق العاده غنی داشتم. دنی تقریباً مانند یک روزنامه نگار می نویسد ، و بث از نظر جزئیات این بیماری همه گیر سنگی بر جا نگذاشت. هر دو با نمایندگان سابق پردو صحبت کردند – من نتوانستم. برخی از دلایلی که ارتباط با نمایندگان سابق پردو را دشوار می کند این است که بسیاری از آنها که می خواستند ترک کنند ، باید بگوییم که تحت شرایطی کمتر از دوستانه ، هر کسی که موضع گرفت ، هر کسی که در اعتراض بیرون رفت. اغلب تهدید به اقدامات قانونی می شود. به آنها سکوت داده شد. بسیاری از آنها ترسیده بودند که خودشان اقدام قانونی نکنند و مواردی را گزارش نکنند. و تاکتیک های پردو در این زمینه بیشتر شبیه یک گروه اوباش بود تا یک شرکت قانونی. آنها اتومبیل های بدون علامتی داشتند که بیرون خانه های نمایندگان سابق پردو منتظر بودند. کارکنان سابق به معنای واقعی کلمه در اقدامات ارعاب مورد تعقیب قرار گرفتند.

تکان دهنده ترین جزئیاتی که در مورد فروشنده پردو بودن آموخته اید چه بوده است؟

دنی همه این داستانهای فوق العاده نگران کننده را در مورد نمایندگان پردو داشت. در صورت وجود ، ما باید جزئیات را برای تلویزیون شماره گیری کنیم. دوزهای میلی گرم تجویز می شد که دنی شبیه آن بود ، من نمی توانم آن را در اسکریپت قرار دهم زیرا مردم باور نمی کنند. یا اینکه آن رشوه خواری بیش از حد ظاهری است ، بنابراین ما فقط باید به گل پذیرایی برویم و در مقابل پیشنهاد پرداخت برخی از قبوض او را ندهیم.

در برنامه آموزشی ، فروشندگان به معنای واقعی کلمه تشویق می شدند که بر اساس مشخصات روانشناختی که به هر یک از پزشکان خود داده بودند ، رشوه داده ، مجبور شوند و با تجویز احساسی پزشکان این دارو را کاملاً خطرناک تجویز کنند. یک چیز از کتاب بث آموختم ، مفهومی به نام “گام و پمپ” ، جایی که اگر در پایان روز ، یا در تعطیلات پزشک ، یا زمانی که خارج از تمرین بودند ، به پزشک مراجعه می کردید ، شما به آنها پیشنهاد می دهید که آنها را به پمپ بنزین برسانید و ماشین آنها را پر کنید و آنها را در حالی که مخزن بنزین خود را پر کرده اید کنار بگذارید. مفهوم دیگر “وعده شام” نام داشت ، زمانی که تکرارها از مواد غذایی و غذا در تمرین پزشک با نمونه قرص صرف نظر می کردند.

شخصیت شما ، بیلی ، علیرغم نشان دادن احساس گناه و عصبانیت بسیار طولانی ، برای مدت طولانی در پردو کار می کند ، اما می داند که او در تأثیر منفی بر زندگی مردم نقش دارد. فکر می کنید چرا علیرغم احساس گناه ، او همچنان در شرکت کار می کند؟

بیلی چیزی را نشان می دهد که معمولاً برای افرادی که در آنجا کار می کردند معمولی بود. در ابتدا ، ممکن است او تصور کند که واقعاً در تسکین درد مردم کمک خواهد کرد. هنگامی که پردو به آنها مطالعاتی را که تأمین مالی کرده بودند یا داده هایی که ساخته بودند ارائه کرد ، هیچ زمینه قانونی برای س questionال آنها وجود نداشت. اما من فکر می کنم دلیل ادامه کار بیلی برای آنها این است که درگیر فرهنگ آنجا شد ، و همچنین ثروت های پول و موفقیت. با بیلی ، شما کودکی را می بینید که ناامن است ، به خود شک دارد ، و فاقد هدف خاصی است. و در این شرکت ، او به سرعت صعود می کند ، مهارت های اجتماعی او را به موفقیت بزرگی می رساند و به او اجازه می دهد از نردبان خیلی سریع بالا برود. همه اینها خوشحال کننده است و سخت است که در 20 سالگی جوان مقاومت کنید.

این نمایش تصویری قانع کننده از فرهنگ فروش برادر ارائه می دهد.

حکایتی وجود داشت که دنی با من به اشتراک گذاشت ، از نماینده پردو. دنی از او پرسید ، در چه مرحله ای متوجه شدی که باید این شغل را ترک کنی؟ و او گفت ، زمانی بود که به مطب پزشک مراجعه کردم و فکر کردم اشتباهی رخ داده است. او فکر کرد آدرس اشتباهی دریافت کرده است ، زیرا در پارکینگ ، یک مهمانی با کوزه های آبجو و افرادی که توپ را به اطراف پرتاب می کردند ، برگزار شد. او گفت که به نظر می رسد یک مهمانی برادر است – اما ، نه ، این مطب دکتر بود.

شخصیت شما در کنار مایکل کیتون بسیار نزدیک کار می کند دوپسیک برای من جالب است که کیتون روی پروژه دیگری کار کرد ، نور افکن، که روایت نهادهایی را که در محافظت از مردم شکست می خورند ، بررسی می کند. نمی دانم آیا او اطلاعاتی از فیلم قبلی به این فیلم آورده است؟

من اخیراً فرصتی برای مطبوعات با او داشتم ، و او در این باره صحبت کرد: از طریق نور افکن و پروژه هایی مانند ارزش و دوپسیک، او قدردانی کرد که چگونه تجربیات انسان های مختلف آنها را به انجام کارهای وحشتناک سوق می دهد. ما باید بفهمیم که چگونه این تجربیات منجر به این نوع اقدامات می شود که به دیگران آسیب می رساند. ما باید روانشناسی انسان را تا حد ممکن درک کنیم تا بتوانیم این موارد بی عدالتی اجتماعی را درک کنیم.

کار با مایکل اشتولبرگ چگونه بود؟ او چنین نیرویی است

اولین باری که با مایکل اشتولبرگ ملاقات کردم ، او یک ساعت دیگر زودتر آمد تا در آن طرف تلفن قرار بگیرد و صحنه ای را که حتی در آن حضور نداشت ، داشته باشد. صحنه ای وجود دارد که ریچارد ساکلر با بیلی تماس می گیرد تا به او با شماره های بالا تبریک بگوید. این یکی از اولین چیزهایی بود که من برای نمایش در آپارتمان شخصیتم فیلمبرداری کردم. من به یکی از AD ها گفتم ، اتفاقا آیا کسی قرار است برای طرف دیگر مکالمه تلفنی بخواند؟ و آنها گفتند ، نه ، مایکل اینجاست. و در حمام را باز کردم: مایکل در لبه وان حمام نشسته بود و چراغ جلو روی آن بود و فیلمنامه را در دست داشت. بی نظیر بود.

شما کار خود را از کودکی شروع کردید آزمایشگاه کمدی و مدرسه کمدی، اما کارهای بعدی شما بسیاری از ژانرهای دیگر را در برگرفته است. به نظر شما شروع کار در کمدی چگونه رویکرد شما را نسبت به نقش ها در آینده آگاه کرده است؟

وقتی کار را شروع کردم ، شبیه کار کاریکاتور بود. و بیش از هر چیز ، در آن زمان ، فقط سرگرمی بود. من بچه ای بودم که در حال اجرای این طرح نمایشی وحشی بودم ، کلاه گیس و سبیل های مختلف به تن می کردم و دو یا سه شخصیت را در روز با بهترین دوستانم انجام می دادم. تنها چیزی که من واقعاً از آن سپاسگزارم این است که به من احساس نترسی داد ، که من همیشه از آن استفاده نمی کنم و برای یافتن آن تلاش می کنم – زیرا واقعاً عصبی می شوم ، و به خودم شک و اضطراب زیادی دارم. اما نکته جالب در مورد آن نمایش و آن تجربه با لورا لاوسون ، که خالق آن بود مدرسه کمدی ، این بدان معناست که او به همه ما اعتماد زیادی داده است تا بتواند این شخصیت های مختلف را به خود اختصاص دهد. او هرگز به ما نگفت که نمی توانیم کاری انجام دهیم ، هرگز از ما حمایت نکرد و واقعاً ما را در انتهای عمیق انداخت. این بسیار دلگرم کننده بود و به من کمک کرد در جایی اعتماد کنم که فکر نمی کنم چیز زیادی داشته باشم.

چگونه می توان چرخ دنده ها را از یک ژانر احمقانه و سرگرم کننده به نقش های تیره تر تبدیل کرد ، حتی در نقش های سخت و بد مانند دیترویت ، در آن نقش یک پلیس نژادپرست را بازی کردید؟

در حال انجام دیترویت من را در مسیری برای یافتن پروژه هایی که به ویژه با اقدامات اجتماعی ادغام شده اند ، قرار دهید. من در مورد نژاد و امتیاز بازآموزی دریافت کردم – من می گویم بازآموزی زیرا بسیاری از چیزهایی که ما در مدرسه می آموزیم کاملاً مشکل ساز است ، دقیقاً دقیق نیست و عموما سفید و اروپایی است. برای دستیابی به این آموزش ، ای کاش همیشه من را از این که چقدر می دانستم بیدار می کردم و چقدر از امتیاز خود را بدیهی می دانستم. همین مسئله در مورد آن به وجود آمد دوپسیکبه این به من کمک کرد تا با بیماری اعتیاد همدلی کنم و راههایی را که سیستم سرمایه داری بی عدالتی اجتماعی را تشدید می کند درک کنم.

من واقعاً سپاسگزارم که از طریق این فرایند ، من یاد می گیرم – هیچ توهمی ندارم که محدودیت هایی وجود دارد که من چقدر می توانم به عنوان یک بازیگر بر تغییرات تأثیر بگذارم. اما من می خواهم کار واقعی را که توسط فعالان واقعی و افرادی که فقط در فضای کنش اجتماعی فعالیت می کنند ، انجام می دهم و در صورت امکان شغلی را پیدا می کنم که مسئولیت اجتماعی دارد. اگر کارهایی را انجام دهم که به غیر از راه مثبت به جامعه کمک نمی کنند ، خود را نمی بخشم.