ستاره پدرش را صدا کن الکس کوپر در مورد نامزدی خود با مت کاپلان صحبت می کند

از زمانی که به عنوان میزبان به شهرت رسید باباشو صدا کن پادکست در سال 2018، الکس کوپر 28 ساله ثابت کرده است که هیچ موضوعی برای مخاطب میلیونی او خیلی شخصی نیست. کوپر مخاطبان خود را که با محبت با نام گروه بابا شناخته می‌شوند را همراهی می‌کند، زیرا او به صراحت فراز و نشیب‌های عاشقانه آشنایی در دهه بیست‌اش و تمام آشفتگی‌هایی که یک زن جوان به همراه دارد را فاش کرده است. مهمانان مشهور او، ارتباط صمیمانه و ارتباط صمیمانه با مخاطبانش حداقل تا حدی باعث شد که او در سال 2021 قرارداد معروف 60 میلیون دلاری اسپاتیفای را به ارمغان آورد. از زمان انتقال به این پلتفرم، او به طور مداوم به عنوان دومین پادکست پر شنیده در پخش کننده رتبه بندی شده است. ، گاهی اوقات رقیب برتر خود را شکست می دهد (تجربه جو روگان) برای رتبه شماره یک.

اما همانطور که کوپر همیشه صریح بوده است، چند چیز را برای خودش نگه داشته است. بزرگترین چیز شاید رابطه او با نامزد فعلی اش مت کاپلان باشد. در سال 2020، او با کاپلان که مدیر عامل شرکت Ace Entertainment است آشنا شد و اخیراً این فیلم بسیار موفق را تولید کرده است. به همه پسران سری فیلم، در یک تماس تجاری زوم و این دو به سرعت شروع به قرار ملاقات کردند. کوپر با اشاره به این مرد 39 ساله فقط با اسم رمزش، آقای زوم مرد سکسی، در مورد رابطه آنها به طور کلی صحبت کرد که باعث شد طرفداران هویت واقعی او را حدس بزنند. اکنون، این دو نامزد شده اند و کوپر در حال باز کردن داستان عشق آنها است.

صحبت کردن با دبلیو کوپر از طریق زوم، حلقه الماس بیضی شکل و بیضی شکل دهه 1920 خود را جلوی دوربین گرفت و در مورد جزئیات پیشنهاد کاپلان که در خانه مشترک آنها در لس آنجلس در 3 مارس اتفاق افتاد و اینکه چگونه در نهایت به این ایده رسید، صحبت کرد. ازدواج:

هیچ فکری به نامزدی داشتی؟

من و مت در مورد بچه دار شدن با هم صحبت کرده بودیم، اما همیشه مطمئن نبودم که ازدواج چیزی است که می خواهم. وقتی بزرگ شدم، هرگز نمی خواستم با چیزی که جامعه به ما می گوید مطابقت کنم، با یک مرد ازدواج کنیم و همیشه شاد زندگی کنیم. بسیاری از ازدواج ها در زندگی من بسیار ناسالم و ناپایدار هستند. بسیاری از مردم حل و فصل می شوند، و من از انجام این کار خودداری می کنم. اما با مت، بلافاصله برای من آشکار شد، زمانی که رابطه ما به حدی رسید که زمان آن فرا رسیده بود، بله، من دوست دارم با او ازدواج کنم. ماه نوامبر به یک قرار ملاقات در جورجیو بالدی رفتیم و به او گفتم که هر وقت بخواهد می تواند خواستگاری کند. پرتو می زد، چون قبول کرده بود که شاید ازدواج نکنیم.

بنابراین در ماه نوامبر بود، و در ماه مارس، او خواستگاری کرد. پیشنهاد واقعی چگونه پایین آمد؟

ما در استودیوی من در غرب هالیوود مشغول عکسبرداری بودیم. یادم می آید که فیلمبرداری احساس می کرد که هیچ جهتی ندارد و می توانستم بگویم همه در حال توقف هستند. نمی دانستم که این یک عکس ساختگی است که مدیر تبلیغاتی من و مت ترتیب داده بودند تا من را از خانه بیرون نبرم، از شلوار ورزشی و مو، آرایش و ناخن هایم دوری کنم تا از عکس ها احساس خوشحالی کنم. وقتی آن شب به خانه آمدم، تمام خانه ام با شمع پوشیده شده بود، همه جا موسیقی پخش می شد و یک شکار لاشخور که منجر به خواستگاری مت می شد.

شکار لاشخور چگونه پیش رفت؟

یک کامپیوتر بود و روی صفحه می‌گفت: «من را بازی کن». من ویدیو را پخش کردم و مت بود که دقیقاً همان لباسی را پوشیده بود که در اولین جلسه زوم ما با هم پوشیده بود. او از رابطه ما و عشقش به من صحبت کرد و بعد از من خواست که کارت را در آنجا نشسته باز کنم و دنبال لاشخور در خانه بروم.

برخی از سرنخ ها چه بود؟

هر اتاق در خانه موضوع متفاوتی داشت. برای مثال، آشپزخانه دارای بیش از 30 عکس قاب شده از اولین قرارهایمان بود – اولین قرار ملاقات، اولین سفر به سانتا باربارا، اولین باری که با هم یک سگ گرفتیم. هر اتاق عکس یا یادگاری داشت که در طول مدتی که با هم بودیم جمع آوری کرده بودیم. آخرین سرنخ یک لیوان شامپاین و کارتی بود که روی آن نوشته شده بود: «در کنار بودا با من ملاقات کن». زنی که قبل از ما اینجا زندگی می کرد این بودای بزرگ 500 پوندی را در حیاط گذاشت و ما متقاعد شدیم که نمی توانیم آن را بیرون بیاوریم – این خیلی بدشانسی است. او با دو سگ ما در پاپیون کوچک آنجا بود. او روی یک زانو نشست و گفت: “تو همدل من هستی، عشق زندگی من، تو از من مرد بهتری ساختی، لطفاً افتخار ازدواج با من را به من بده.” دوست دارم، سیاه شده، فکر کنم اولش گفتم بله، خیلی سورئال بود.

چه چیزی نظر شما را در مورد ازدواج تغییر داد؟

ما در اوایل پویایی بسیار خوبی داشتیم که در روابط قبلی نداشتم، این میزانی است که ما در مورد چیزهای دشوار ارتباط برقرار می کنیم – حتی بیش از حد ارتباط برقرار می کنیم. داشتن آن پایه صداقت و اعتماد به ما این امکان را می داد که از چیزهایی در زندگی عبور کنیم که باعث شد من نتوانم شخص دیگری را در کنار خود تصور کنم. علاوه بر آن، ما این شیمی دیوانه کننده را داریم. او همچنین از حرفه من حمایت می کند. بسیاری از مردان در گذشته من واقعاً از موفقیت من ترسیده بودند. آنها سعی می کردند کاری را که انجام می دادم سرکوب کنند یا احساس بدی در من ایجاد کنند. مت همیشه بزرگترین حامی من بوده است. این بسیار جذاب است که مردی از موفقیت شدید یک زن مرعوب نشود.

آیا فکر می‌کنید او می‌تواند مهمان روی پاد باشد؟

اوه خدای من. از نظر یک مصاحبه کامل، فکر نمی کنم در حال حاضر. اما چه کسی می داند؟ هرگز نگو هرگز، زیرا هرگز فکر نمی کردم که او کیست را اعلام کنم یا عکسی از ما بگذارم. و حالا من اینجا هستم.

شما همیشه بسیار باز بوده‌اید، اما در رابطه با زندگی خصوصی‌تان، به‌ویژه این رابطه، خط کاملاً واضحی هم دارید. چه احساسی نسبت به عمومی شدن رابطه خود دارید؟

وقتی این نمایش را شروع کردم، در مورد همه چیز بسیار باز بودم، شاید گاهی به ضرر زندگی شخصی ام. شب قبل اتفاقی برایم می افتاد و می رفتم داخل استودیو و در مورد آن صحبت می کردم. حتی به خودم اجازه ندادم کارها را پردازش کنم. حالا بالاخره تعادل سالمی در به اشتراک گذاشتن چیزها پیدا کردم، اما همچنین به اندازه کافی برای رابطه شخصی خود احترام قائل شدم تا برخی چیزها را مقدس نگه دارم. این نمونه کاملی از تکامل بلوغ من در این صنعت است. دلم میخواهد به بابا باند بگویم، چون آنها همه چیز من هستند. اما قطعاً گفتن نام او با صدای بلند عجیب است. من خودم را شرطی کرده ام که بگویم آقای زوم سکسی.

او از ورود به فضای عمومی تر و اینکه میلیون ها طرفدار شما بدانند او کیست، چه احساسی دارد؟

مت بسیار خصوصی است، اما او گروه بابا را نیز دوست دارد. او هر هفته می گوید: “قسمت چطور است؟ آیا آن را دوست دارند؟” برای او عجیب است، اما زندگی من نیز هست و او کاملا آن را پذیرفته است. او به من اعتماد دارد.

صحبت کردن در مورد روابط عاشقانه به صورت حرفه ای در این سال ها چگونه دیدگاه شما را در مورد ازدواج مشخص کرده است؟

هیچ چیز تا به حال کامل به نظر نمی رسید باباشو صدا کنو من فکر می کنم به همین دلیل است که نمایش موفق بوده است: بسیار خام و معتبر است. من آموخته ام که فهمیدن هیچ چیز بی عیب و نقص، آغازی برای داشتن یک زندگی سالم است. شما نمی توانید در شبکه های اجتماعی به مسائل نگاه کنید و خودتان را مقایسه کنید. گاهی اوقات وقتی در یک رابطه هستید، فکر می کنید که باید یک افسانه باشد. نه، نباید. سخت می شود. مخاطبان من این را به من یاد داده اند. به نظر می‌رسد که من این گروه دوستان بزرگ را در سراسر جهان ساخته‌ام، و از طریق بیان احساساتمان آنقدر صمیمی شده‌ایم. من خیلی خوشحالم که آسیب پذیر بودن را عادی کرده ایم و این را در رابطه خود با مت لحاظ کرده ام.

فکر می کنی نامزدی طولانی داشته باشی؟

تنها چیزی که باعث کاهش سرعت آن می شود به معنای واقعی کلمه است، من نمی دانم چه می خواهم. من واقعاً با تصور عروسی بزرگ نشدم. من تابلوی گل و لباس پینترست ندارم. من فکر می کنم ما قطعا می خواهیم سال آینده ازدواج کنیم.

آیا اصلاً تصوری از لباس دارید؟

قطعا نه. همه می گویند “الکس، تو نمی توانی برای عروسی خود شلوار گرمکن بپوشی.” چیزی که من می دانم این است که یکی از آن لباس های بزرگ و بزرگ نخواهد بود. هیچ لباس پرنسسی برای من وجود ندارد، اگرچه این به من اجازه می دهد که زیر شلوار ورزشی بپوشم.

آیا شما یک جشن عروسی خواهید داشت – خدمتکار، ساقدوش و همه چیز؟

من مطمئناً فکر نمی کنم این کار را انجام دهم، فقط به این دلیل که قرار است خیلی صمیمی باشد، و به هر حال همه بهترین دوستان من آنجا خواهند بود. من مطمئناً فکر می کنم که می خواهم یک دوره کارشناسی انجام دهم – این را به دوستانم می سپارم. شما نمی توانید یک سفر دختر خوب را رد کنید.