وقتی الکساندرا شیپ برای نقش سوزان در اولین کارگردانی لین-مانوئل میراندا تست بازیگری داد، تیک، تیک… بوم!، او فکر می کرد که برای به دست آوردن این نقش بسیار تلاش می کند. او یک روز بعدازظهر از طریق زوم از خانهاش در کالیفرنیا توضیح داد: «با دانستن این که برای لین است، میخواهم تا آنجا که ممکن است سس روی آن بریزم و این آهنگ را به یک آهنگ R&B تبدیل کنم». من صدای معمولی تئاتر موزیکال شما را ندارم. من ممکن است بیش از حد انجام دهم، اما من عاشق یک یادداشت عقب نشینی هستم. بدترین یادداشتی که می توانید دریافت کنید “بیشتر” است.
حضور کمی بیشتر در اتاق تست به نفع او بود و او به عنوان دوست دختر جاناتان لارسون (اندرو گارفیلد در فیلم)، سوزان، یک رقصنده حرفه ای انتخاب شد. (شیپ توضیح داد که سوزان واقعی نیز سفیدپوست و بلوند بود، اما این او را از تست بازیگری منصرف نکرد: «هر وقت در فیلمنامهای میبینم، همیشه اینطور هستم، فکر نمیکنم این را دریافت کنم. ، به خصوص اگر شخصیت یک شخص واقعی بود – اما من سعی می کنم آن را بفروشم.)
فیلم تیک، تیک… بوم! بر اساس یک موزیکال نوشته و اجرا شده توسط جاناتان لارسون فقید، که محور مبارزات لارسون برای نوشتن یک اپرای راک (که در نهایت شکست خورد) و نگرانی های او در مورد 30 سالگی است. تولید لارسون از تیک، تیک… بوم! چیزی است که در نهایت او را به نوشتن موزیکال سوق داد اجارهکه بر اساس اپرای جاکومو پوچینی ساخته شده است کولی (و به گفته نویسنده و فعال سارا شولمن، اساساً برداشتی مستقیم از رمان او است. افراد در مشکل –اما این یک داستان برای یک روز دیگر است).
سوزان به عنوان دوست دختر فوق العاده با استعداد جاناتان وارد فیلم می شود که به تازگی پیشنهاد کاری برای کار در استودیویی در برکشایرز دریافت کرده است. با این حال، جاناتان همچنان او را ناامید میکند – تا زمانی که متوجه میشود چقدر رابطهاش را برای حرفهاش به خطر انداخته است. اما فیلم از اینکه به سوزان اجازه میدهد نشان دهد که واقعاً چقدر به عنوان یک رقصنده با استعداد است، لذت میبرد و اگر جاناتان نتواند آن را ببیند، از دست دادن جاناتان است. «من فکر میکنم وقتی صحبت از تلویزیون و فیلم میشود، جهان در حال از دست دادن علاقه خود به دیدگاه مردان سفیدپوست مستقل مشترک المنافع است. چیزهای بسیار دیگری در مورد دیدگاه یک زن BIPOC از جهان جالب است. من سعی میکنم به نقطهای در حرفهام برسم که بتوانم آن روایتها را چه از منظر کارگردانی و چه از منظر تهیهکننده پیش ببرم. ما در صنعت خود به آن نیاز داریم. به آنجا می رود. این همان چیزی است که مردم تشنه آن هستند. بیایید صحبت درباره استعمارگران را متوقف کنیم.»
به دنبال تست بازیگری او برای تیک، تیک… بوم!طولی نکشید که چالش بعدی شیپ را شکست – بازیگر زن میتواند بازی کند، و مطمئناً میتواند آواز بخواند، اما او خود را یک رقصنده نمیدانست، و قطعاً نه به معنای حرفهای. او قبل از شروع فیلمبرداری در نیویورک، دو ماه تمرین کرد و تا هفت ساعت در روز رقصید. او گفت: “اگر من نماینده یک گروه کامل از مردم هستم، می خواهم تا آنجا که ممکن است عدالت را رعایت کنم و با افتخار می گویم که تمام شیرین کاری های خودم را انجام داده ام.”
شیپ گفت: “من قبل از شروع این کار رقصنده نبودم، اما با تلاش و زمانی که برای کشف این موضوع صرف کردم، خود را یک رقصنده می دانم.” من یک رقصنده حرفه ای نیستم. اما حالا، من می گویم، هی، کمی جا خالی کن-چون ممکن است چند آرنج پرت کنم و…خوشحال شود.» او با خنده ادامه داد.
سپس کووید ضربه خورد و شیپ آن را جمع کرد تا حدود شش ماه به خانه خود در کالیفرنیا برگردد. در نهایت، او برای فیلمبرداری از بقیه به نیویورک بازگشت، اما در طول مدت زمان توقف بین فیلمبرداری – و حتی زمانی که در ماه های آخر فیلمبرداری در حباب ایمن کووید خود باقی ماند، شیپ شروع به احساس کرد که بسیاری از ما احساس کردیم. : بی قرار. خلاقیت بی پایان در کار بود، اما کمبود الهام در خانه. اما تماشای تعبیر گارفیلد از جاناتان لارسون باعث شد تا صدایی جالب شود. صحنهای در فیلم وجود دارد که در آن، نمایشنامهنویس در حین کار بر روی یک نویسندگی، به ماموری میگوید که اغلب دربارهی معمولیترین آیتمهای اطرافش مینویسد، مثل یک بسته شکر، فقط برای اینکه خودش را به چالش بکشد تا ببیند آیا میتواند بنویسد یا نه. یک آهنگ در مورد هر چیزی
شیپ فکر کرد که آن را امتحان کند. من آهنگی در مورد یک باند چسب نوشتم. من آهنگی در مورد یک تامپون، یک پلی استیشن، قرار ملاقات با سطل های زباله، و هر چیزی که می توانستم نوشتم. من این اشیای بی جان را رمانتیک می کنم. من آن را “بی جان شیء شده” می نامم. این چیزی است که من از درون احساس میکردم و لیمریک کوچکم به آن احساس میکردم.» یکی از آهنگ ها، “پیراهن آستین بلند کثیف” به تازگی منتشر شده است، و شیپ قصد دارد قطعات بیشتری را که به عنوان بخشی از یک مجموعه نوشته است منتشر کند. او گفت: «فکر میکنم یک ارتباط قابل اعتماد برای مردم وجود دارد، اوه بله، من هم دیوانه تنها بودم».
شیپ توضیح داد که او همیشه یک نویسنده بوده است (او حتی چند سال پیش آهنگی در مورد یک صندلی نوشت، با الهام از “یکی از روابط عاشقانه من … در مورد اینکه بخواهم صندلی مورد علاقه کسی باشم و آن کوسن ضخیم شکلاتی را داشته باشم”) اما این بیماری همه گیر رابطه او را با نوشتن آهنگ به عنوان یک خروجی خلاقانه و جذاب تغییر داد. «بسیاری از چیزهایی که در مورد آن می نوشتم مربوط به بازگشت جنبش حقوق مدنی به این موج بود. همیشه آنجا بوده است. همیشه به صورت موجی حرکت میکند، اما واقعاً احساس میکرد که بسیار زیاد است.» بسیاری از آهنگهای من درباره این موضوع بودند و اینکه چقدر احساس میکردم که یک زن رنگین پوست بودم.»
«نتوانستم اعتراض و راهپیمایی کنم برای من واقعاً سخت بود. به عنوان یک زن سیاه پوست، زمانی که مرخصی داشتم، در خیابان های لس آنجلس بودم. شیپ در مورد مشارکت محدود خود در تظاهرات استرس داشت زیرا مجبور بود برای کار عاری از کووید باشد: «اگر نمیتوانستم راهپیمایی کنم، در حاشیه بودم و آب و گرانولا و گاتورادها و آن بستههای کوچک شیر را پخش میکردم. من می خواستم بخشی از آن باشم. میخواستم صدایی داشته باشم.»
او ادامه داد: «احساس میکردم صدایم همیشه خفه بوده است، و این لحظهای بود که واقعاً میتوانستیم فریاد بزنیم. «من نمیتوانستم این کار را انجام دهم زیرا در این حباب بودم و در مورد آن فکر میکردم زیرا واقعاً میخواستم این فیلم را انجام دهم، اما دقیقاً میدانستم که فعالیت من کجاست؟ برای من چه شکلی است؟»
سپس، طی تماسی با درمانگر خود، او یک a-ha لحظه «درمانگر من اینطور گفت، خوب، الکس، اشغال فضایی که در ابتدا برای یک زن سفید پوست نوشته شده بود، نوعی کنشگری است. و این دیدگاه من را کاملاً تغییر داد،» او توضیح داد. “این در مورد نمایندگی است – و ما همیشه آن را می گوییم، اما من واقعاً آن را در آن لحظه با این کار دریافت کردم. من واقعاً فهمیدم که این فضایی نیست که برای من در نظر گرفته شده باشد.»
من در این موقعیت قرار گرفتم که بتوانم در آن شکوفا شوم و قرار بود از آن به هر شکل و شکل و شکلی نهایت استفاده را ببرم.