وقتی دختر کرتیس سیتنفلد در مهدکودک بود، از نویسنده پرسید که آیا تا به حال با عروسک بازی کرده است یا خیر. سیتنفلد به او گفت که این کار را نمیکند، اما «زمانی که من همسن تو بودم» این کار را کرده است. اما صبر کنید، او فکر کرد، آیا من به طور انتزاعی با عروسک ها بازی می کنم؟ چگونه نوشتن داستان انقدر متفاوت بود؟ “اینطوری بودن، اینجا مردی است که در راهرو راه می رود. و این چیزی است که او می گوید. و سپس با دوستش برخورد می کند و دوستش می گوید…» سیتنفلد هنگام ناهار در لودی، یک کافه ایتالیایی در سایه 30 راکفلر پلازا، دفتر مرکزی استودیو NBC، به یاد می آورد.
در آخرین رمان سیتنفلد، کمدی رمانتیک – که هفته گذشته منتشر شد و در حال حاضر یک باشگاه کتاب موفق شده است – عروسک ها سالی میلز و نوآ بروستر نام دارند. سالی طرحهای فمینیستی را برای یک نمایش کمدی شنبه شب مینویسد که بسیار شبیه است شنبه شب زنده. نوح یک ستاره پاپ ابتدایی است که به عنوان مهمان برنامه را بر عهده دارد. سالی می خواهد طرحی درباره همکاران مردش بنویسد که با مجریان زن مشهور قرار می گذارند (و با آنها ازدواج می کنند). اما پس از آن او یک خیلی جلسه نویسندگی سازنده اواخر شب با نوح، و داستان از غوغای محل کار در مورد عاشقانه کمدی به یک کمدی عاشقانه به طور جدی تغییر می کند.
سیتنفلد برای به تصویر کشیدن جذابیت یک برنامه طراحی آخر شب، 750 صفحه را خواند. SNL کتاب تاریخ زنده از نیویورکهمراه با خاطرات بازیگران فعلی و سابق کالین جوست، جی مور، ریچل درچ، تینا فی، امی پولر، تریسی مورگان، مالی شانون و سارا سیلورمن. او میخواست بداند که مثلاً شخصیتهایش در حین پخش زنده کجا میایستند، کدامها واکی تاکی خواهند داشت و اینکه آیا یک بازیگر توسط دستیار تولید یا نوعی بلندگو به صحنه اصلی احضار میشود.
در روزهای اولیه کووید، هنگام تماشا شنبه شب زنده سیتنفلد با خانوادهاش ایدهای دور از ذهن در مورد یک نویسنده کمدی زن داشت که چشمانش را به استانداردهای دوگانه نویسندگان مرد میچرخاند که با سلبریتیهای زن ملاقات میکردند، قبل از اینکه خودش آن را با یک سلبریتی برخورد کند. او میگوید: «چند ماه طول کشید تا فکر کنم، باید یک رمان باشد، و من کسی هستم که باید آن را بنویسم. دو زن کنار ما می نشینند تا با روحیه صحبت کنند، و من مجذوب این شدم که چند بار سیتنفلد به ضبط صوت من نگاه می کند تا مطمئن شود که ما را غرق نمی کنند. (او میگوید، بهعنوان یک نویسنده مستقل سابق، «اضطراب پروکسی در مورد عملکرد دستگاههای گزارشدهنده» احساس میکند.)
به لطف مصرف هولناک فرهنگ پاپ او، او قبلاً به زبان پستهای «رمزآمیز» فروپاشی اینستاگرام و موارد مشابه مسلط بود. از زمانی که برنامه توییتر را از تلفن خود حذف کرد، او میگوید: «شکل اصلی من از تعویق این است که به People.com نگاه کنم. من همیشه به آن نگاه می کنم.» گروه خاصی از سلبریتی ها هستند که او کارهایشان را دنبال نمی کند، “اما می دانم که آنها به تازگی بچه دار شده اند.” وقتی میپرسم منظورش کیست، نام یک خانواده تلویزیونی را که هرگز نامشان را نشنیدهام، به صدا در میآورد، یکی از آنها – او با صدای آهسته اضافه میکند – “فقط یک لباس انتقام پوشید“
با وجود وام گرفتن از محیط و برخی پویایی های اجتماعی از SNL، هیچ پایه 1:1 برای افراد واقعی در کتاب وجود ندارد. دنی هورست، همکار سالی، پیت دیویدسون نیست، اما اشاره می کنم که کتاب از SNL راه رودهام برگرفته از داستان اصلی هیلاری کلینتون، واجد شرایط از غرور و تعصب، و همسر آمریکایی برگرفته از زندگی لورا بوش سیتنفلد میگوید: «این برای خودم تعجب آور است که این الگو را داشتم. اما منطقی است: او به نوشتن در مورد موضوعاتی که او را گیج و سردرگم میکند، کشیده میشود و همان داستانهای فرهنگی را دنبال میکند. او می گوید: «نوشتن داستان مانند گفتگو با دوستانم است. اگر دو دوست یک نقطه مرجع را به اشتراک بگذارند، “مکالمه ای بسیار غنی تر، آبدارتر یا مفصل تر” خواهند داشت. بنابراین این موضوعات «نقاط عزیمت» هستند که کتابهای او «میتواند برخی از انتظارات شما را برآورده کند و برخی از انتظارات شما را نادیده بگیرد».
سیتنفلد با در نظر گرفتن حرفه رمان نویسی بزرگ نشد. او میگوید: «من قطعاً میدانم که این چه امتیاز باورنکردنی است. او ادعا میکند که در دبیرستان، در دروس دیگر «آنقدرها هم خوب نبود» و تقریباً بهطور پیشفرض یک رشته زبان انگلیسی شد. او در اواسط دهه بیست سالگی در کارگاه معتبر نویسندگان آیووا شرکت کرد، تجربهای که او در داستان نیویورکر «Show Don’t Tell» به صورت تخیلی تعریف کرد و ممکن است بر دنیای نویسندگان تأثیر بگذارد. کمدی رمانتیک. او میگوید، مانند کارگاه نویسندگان آیووا، نمایش اسکچ توسط «افراد فوقالعاده بااستعدادی که به این خرده فرهنگ نادر وارد میشوند» تشکیل میشود. موقعیتی که آنها در آن قرار دارند برای دنیای خارج جایگاهی دارد، اما اگر شما در آنجا کار کنید، هر کس دیگری که میشناسید در آنجا کار میکند.» او توضیح میدهد که هر دو محیط بوتههای استعداد، جاهطلبی، نفس، نیات متضاد و “شکست نابرابر شانس” هستند. این میتواند برای برخی افراد این جامعه زیبا باشد و برای افراد دیگر میتواند ذهن ناتوانکنندهای باشد.» شاید تجربه سالی “کمی مثبت تر از یک نویسنده معمولی” باشد. “به نظر می رسد تجربه ارسال طرح ها در SNL می تواند آسیب زا باشد.”
سیتنفلد 29 ساله بود که اولین رمانش را منتشر کرد. آماده سازیدر سال 2005 منتشر شد. نوشتن آن سه سال طول کشید و برای آن 40000 دلار به او پرداخت شد. در حالی که کتاب پرفروش غیرمنتظره او را برای یک حرفه نویسندگی تمام وقت آماده کرد، همچنین «نگاهی اجمالی به آن – نمیدانم که آیا این هم فلسفی است یا نه – ارائه میکند – اما اینکه شناخت عمومی چه کاری میتواند انجام دهد و نمیتواند انجام دهد. شما.” دیالوگ اطراف کمدی رمانتیک او را به یاد می آورد آماده سازیبه این معنا که هر دو قهرمان داستان واکنشهای شدیدی را از خوانندگان برانگیختهاند: “مردم به من میگویند، “من به شدت با سالی همذات پنداری میکنم” و/یا میگویند، “من او را واقعاً ناامیدکننده دیدم.” تضاد چیزی است که شخصیت را جالب می کند. سیتنفلد نیز میگوید: «من عاشق نوشتن درباره افراد باهوش و خودآگاهی هستم که دیدگاههایشان نسبت به خود و جهان نادرست است. به نظر می رسد که این فقط تعریف انسان بودن است.
کمدی رمانتیک در طول فصلی می آید که در آن عاشقانه، به عنوان یک ژانر، لحظه لحظه ای دارد. سیتنفیلد میگوید: «چیزی که من را به نوشتن این کتاب ترغیب کرد، همان چیزی است که محبوبیت عاشقانه را افزایش میدهد: میخواستم در فضایی شادتر زندگی کنم. با این حال همهگیری بهطور برجستهای ظاهر میشود. این در واقع یک عمل خوش بینانه است که به آنها نشان دهیم که از آن عبور می کنند به جای اینکه آن را به عنوان یک موضوع کنار بگذارند. همه کسانی را که می شناسم خوانده اند کمدی رمانتیک آن را در کمتر از 48 ساعت بلعیده است. من خودم کل شبانه را کشیدم. براندون تیلور، رماننویس، تجربه خواندن خود را به صورت زنده توییت کرد، که در فیلمی با دوربین جلویی به اوج رسید که در آن ناامیدی خود را از قهرمان داستان ابراز میکرد.
سیتنفلد موافق است که سالی بدترین دشمن خودش است: “او تقریباً این رابطه را از دست می دهد زیرا نمی تواند وجود او را باور کند.” ولی است نوح خیلی خوبه که درست باشه؟ آیا او به سادگی هم رویایی؟ سیتنفلد این را در نظر می گیرد. نوح با بی نظمی غذا خوردن دست و پنجه نرم کرده است. او هوشیار است، با سابقه مشکلات مواد. او توسط یک تصادف غم انگیز تسخیر شده است. و رابطه نسبتاً بدی با والدینش دارد. “برخی از چالش ها یا نقص های او باعث شده است که او متفکرتر باشد. و این یک چیز واقعی است، به خصوص که شما بزرگتر می شوید.» او می گوید. “من فکر می کنم افراد واقعی وجود دارند – مردان غیر سلبریتی – که همه چیزهایی هستند که رام کام های دگرجنسگرا از آنها می خواهند. این مردان غیرعادی هستند، اما زنان فوق العاده عالی نیز غیرعادی هستند. نکته خوب این است که همه ما فوق العاده عالی را متفاوت تعریف می کنیم.