پس از چهار قسمت سریع از جانشینی با تولد، ازدواج، کارائوکه و مرگ، نفس ما را رها کرد، «فهرست کشتن» کمی شبیه به مرحله هفتم است، فرصتی برای نمایش – و تماشاگران – برای استراحت، نوشیدن یک نوشیدنی تازه و دوباره مرکز قبل از باقی مانده فصل. اپیزود پنجم سرعت عمل را به میزان قابل توجهی کاهش میدهد، و ما را در اولین (و به نوعی آخرین) ساعت ۲۴ سلطنت رومن و کندال بر Waystar Royco هدایت میکند. گاهی اوقات، شبیه یک قسمت قبلی فصل است که درگیر صحبتها و مذاکرات تجاری است (که نمیترسم اعتراف کنم که بسیاری از آنها به سرم زدند). با توجه به پیشنهادات و پیشنهادات متقابل، یادآوری این نکته نیز بود که بسیاری از آنچه در شرکت های بزرگ آمریکا می گذرد به شدت خسته کننده است.
این بدان معنا نیست که “فهرست کشتن” به شدت خسته کننده است. بدون شک، در 60 دقیقه لحظات بسیار خوبی وجود دارد، و من به تک تک ثانیه هایی که با این شخصیت ها باقی مانده ام تا زمانی که تیتراژ پایانی در قسمت آخر بیاید، ارج می نهم. فقط این است که همه آنها نمی توانند برنده باشند، درست است؟ قسمت پنجم بیش از هر چیز دیگری مرا سرگردان کرد و باید باور کنم که من تنها نیستم. بنابراین، من تمام سوالاتی را که به دنبال «فهرست کشتار» در مغزم می چرخد، طرح می کنم. مثلاً چه زمانی گرگ به DeuxMoi Waystar تبدیل شد؟ امیدواریم وقتی یکشنبه آینده فرا برسد، پاسخهایی دریافت کنیم.
نمایشنامه شیو چیست؟
واضح است که معامله “برابر با لعنتی” بین سه خواهر و برادر برای تقسیم همه چیز، بسیار از طرف رومن و کندال بود. در واقع، زمانی که Wonder Trio توافق خود را در پی داشت، این واضح بود. با این حال، چیزی که مشخص نیست این است که آیا شیو میدانست که برادرانش فقط سعی میکنند او را راضی کنند و او را از راه دور کنند. Shiv بیشتر قسمت پنجم را یک قدم پشت سر مدیران عامل جدید می گذراند و ظاهراً طعمه هر یک از تله های آنها می شود. آیا این یک عمل است؟ آیا او در حالی که وقت خود را برای انجام یک حرکت صرف می کند، تظاهر به نادانی می کند؟ شیو در نهایت در موقعیت مطلوبتری از کندال یا رومن قرار میگیرد – به خوبی لوکاس ماتسون که شرکت را از زیر دو نفر بیرون میکشد – اما آیا او فقط خوش شانس بود یا باهوشتر از آن چیزی است که ما فکر میکنیم؟
و این حتی به اعمال او با تام اشاره نمی کند. شیو همیشه وامبسگان ها را به اطراف پرتاب کرده است، اما در این مرحله، مسخره می شود. او به پیشنهاد تسلی برادرش مبنی بر “بریدن گلویش” می خندد، اما وقتی در اواخر این قسمت با همسر سابق خود روبرو می شود، به ویژه کودکانه رفتار می کند و کفش های سفید مرواریدی او را کثیف می کند (جنایتی که صادقانه بگوییم، ممکن است مجازات آن اعدام در میان مردم باشد. جامعه کتانی). این ادامهی همان «او را دوست دارد، او را دوست ندارد» است که ما اکنون سه فصل و نیم دریافت کردهایم، و با یک تبادل کلاسیک quid pro quo به پایان میرسد که ظاهراً ترجمه میشود «او ممکن است او را دوست نداشته باشد، اما او شیدا است. ” شاید او در حال سوار شدن به پیروزی روز است یا شاید بعد از بازی در نقش دختر نمادین در طول سفر، می خواسته کلید برق را بچرخاند و نیم لیتر از خون خود را برای کسی بفرستد (به طور فرضی). ). یا، او احساس احساساتی می کند، و می خواهد برای پدر (فرض) فرزندش کاری خوب انجام دهد. البته، گزینه آخر بسیار غیر شیو به نظر می رسد، اما هی، شما هرگز نمی دانید که بارداری چه تاثیری بر کسی می گذارد.
چرا کسی باید برای هر چیزی به کانر کارت سفید بدهد؟
در حالی که خدمه Waystar Royco قبل از اولین مذاکره با ماتسون از کوهی بالا می روند، رومن با کانر تماس می گیرد که به نیویورک برگشته و جزئیات مراسم خاکسپاری لوگان را بررسی می کند. به نظر میرسد که آنها مانند پیشنهاد کندال از گزینه «خارج از قفسه» استفاده نکردند، و اکنون مارسیا در حال پیشبرد برنامههای خود است، که شامل قرار دادن متوفی اخیراً در لباس لباس است. تیم Waystar ممکن است با یک مذاکره چند میلیارد دلاری سر و کار داشته باشد، اما کانر خواهان سهام بالایی از خود است. اگر منصف باشیم، احتمالاً این مراسم تشییع جنازه بسیار برجسته ای خواهد بود، اما من را به این سؤال باز می گرداند که: چرا کانر را مسئول می کنید؟ پسر فراموش شده ثابت کرده است که هیچ عشقی به پدرش ندارد. تعجب نخواهم کرد اگر او از نفوذ خود بر اتفاقی که احتمالاً یک رویداد سیاسی بزرگ خواهد بود برای پیشبرد برنامه کمپین خود استفاده کند. و من تعجب نخواهم کرد اگر در نهایت ارسال یک عکس گرافیکی از لوگان به رومن در یک زمان نامناسب به کمترین تخلف کانر تبدیل شود.
نویسندگان چقدر می توانند به گری، کارل و فرانک توهین کنند؟
در واقع، ما به نوعی پاسخ این یکی را دریافت می کنیم، و آن هم همینطور است زیاد. ضربات با “راهپیمایی پنگوئنهای امپراتور” از رومن در ابتدای اپیزود آغاز میشود و به سختی از آنجا فروکش میکند. ماتسون چند نفر خوب را وارد می کند و به این سه نفر برچسب «بزرگان روستا» و مورد علاقه شخصی من، «تخم مرغ آب پز» می دهد. در واقع، در یک اپیزود، کارل و فرانک تبدیل به مههای قدیمی در آنجا میشوند تا یک گیج و اوقات خوشی داشته باشند. از جورابهای فشردهسازی هماهنگکنندهشان در پرواز گرفته تا لباسهای همسانشان در خارج از سونا، آنها ویژگیهای یک یونیفورم نازک را دارند.
بدترین (یا بهترین، بسته به نوع نگاه شما) توهین به سه نفر بزرگتر نبود، بلکه سه نفری بود که من اکنون آن را مثلث غم و اندوه می نامم – رومن، کندال و شیو. زمانی که مذاکرات به سرانجام می رسد و ماتسون کل عملیات نسل دوم Waystar را “گروه ادای احترام” می نامد؟ بله، این کمی بالاتر از همه چیزهای دیگر بود، یکی که قرار است برای سالهای آینده در درمان پرورش یابد.
آیا ماتسون واقعی است؟
شاید فقط من باشم، اما نمیتوانم درباره ماتسون مطالعه کنم. در ابتدا، زمانی که او و شیو از بقیه اعضای گروه برای مدتی انفرادی جدا شدند، مطمئن بودم که او نقش او را بازی می کند. اما با ادامه گفتگو، انگیزه های او حتی مبهم تر می شود. در مقایسه با کندال و رومن، او مردی باحال، معمولی خوشتیپ، بهطور غیرمعمول ثروتمند و قدرتمند است که همیشه میداند چه بگوید، اما به نظر میرسد، فقط شاید، او نیز از نظر اجتماعی جنبههای ناتوان خود را دارد. زمانی که ماتسون و شیو رو به روی یکدیگر می گشایند، اسکاچ و کک به سرم حقیقت تبدیل می شوند – داستانی از یک رابطه شکسته برای دیگری. اما در حالی که داستان شیو کلاسیک است: «من قلبش را شکستم و او قلبم را شکست»، ماتسون به کسانی که کمتر شنیده میشود میگوید: «نمیتوانم از ارسال نیم لیتر خونم به مدیر پیامهایم دست بردارم» مانند آنجلینا جولی یک طرفه و بیلی باب تورنتون. من این لحظه را بارها و بارها تماشا کردم و واقعاً نمی توانم آن را بخوانم. همه چیز سوررئال است و به خصوص در نمایش مستقیم تیراندازی عجیب به نظر می رسد جانشینی. بله، شخصیت ها کارهای عجیب و غریب، مریض و وحشتناکی انجام داده اند، اما این داستان خون آشام در سطح دیگری است.
آیا من از نظر اجتماعی ناآگاه هستم؟ آیا ماتسون شوخی می کند؟ آیا این برای شیو واضح است؟ او به گزینههای واکنش به بحران میپرد، گویی که سناریو واقعی است، اما این میتواند فقط نقش او را بازی کند. مردی که این مقدار خون را از دست داده احتمالاً در بیمارستان در انتظار انتقال خون است، نه اینکه در اطراف کوه نروژی بچرخد. در این محیط زیبا و در عین حال ترسناک جنگلی اتفاق می افتد، همه چیز مرا تکان داد، مثل اینکه به طور تصادفی کانال را به یک فیلم ترسناک به کارگردانی آری آستر تغییر داده بودم. در پانزده دقیقه باقیمانده از این قسمت، احتمالاً چهرهام شبیه چهره کندال و رومن بود که پیشنهاد نهایی ماتسون را دریافت کردند: گیج، شکست خورده، و کمی مضطرب.