تیانا تیلور با «هزار و یک» وارد گفتگوی اسکار شد

زمانی که تیانا تیلور برای اولین بار فیلمنامه را خواند هزار و یک، او بلافاصله فهمید که باید درگیر شود. این درام قدرتمند به کارگردانی AV Rockwell، تیلور را در نقش اینز د لاپاز اهل هارلم بازی می‌کند که در سال 1994 از Rikers آزاد می‌شود و به جامعه‌ای باز می‌گردد که برای کمک به انتقال او مجهز نیست. اگرچه اینز چیزی بیش از این نمی‌خواهد که با پسرش، تری آرام، متحد شود، اما در عوض خود را در مقابل بوروکراسی ناعادلانه سیستم مراقبت‌های پرورشی می‌بیند. اینز که چند گزینه دیگر ندارد، کودک شش ساله را می رباید و با نام دیگری بزرگ می کند – همه اینها در حالی که از مقاماتی که احتمالاً هر روز می توانند او را ردیابی کنند طفره می رود.

مانند اینز، تیلور نیز بومی هارلم است، و اگرچه در طول دوره ای که در فیلم به تصویر کشیده می شود به سن تری نزدیک تر بود تا اینز، خواننده، رقصنده و بازیگر زن در حال ظهور احساس می کرد که به این ماده دعوت می کند. جدای از ارتباط هارلم، تیلور شباهتی را بین مبارزات اینز و مبارزات خود دید. این زنی است که بارها از او محروم شده بود. تیلور به‌عنوان بازیگری که بیشتر به‌خاطر بازی‌های «خوش‌قلب» شناخته می‌شود تا درام، می‌توانست با احساس دست کم گرفته شدن ارتباط برقرار کند. این یک چالش بود، اما او احساس می‌کرد بیش از حد آماده است.

در پایان، تیلور یک عملکرد حرفه‌ای ارائه می‌دهد و به طرز ماهرانه‌ای بین شجاعت بی‌گمان اینز و هسته آسیب‌پذیرش جابه‌جا می‌شود. جای تعجب نیست که این فیلم در اولین نمایش در ساندنس برنده جایزه بزرگ هیئت داوران شد، و حتی جای تعجب نیست که تیلور در حال حاضر برای بررسی جوایز مورد توجه قرار گرفته است. همانطور که او می گوید: “این [film] برای من مثل یک مقدمه و اولین معرفی درست و واقعی بود.»

شما در چند پروژه مختلف بازی کرده اید، اما هرگز به عنوان نقش اول در یک درام بازی نکرده اید. قدم گذاشتن در نقش اینز چه حسی داشت؟

قطعا قدم گذاشتن در آن بسیار بود. چون همانطور که شما گفتید پروژه های مختلف زیادی انجام داده بودم اما هرگز در این حد. هرگز شماره یک در برگه تماس، هرگز در این سطح. این همان چیزی است که من برایش دعا کردم، صادقانه. من دعا کردم تا فقط آن لحظه را داشته باشم که در نهایت مردم بتوانند واقعاً مرا ببینند و ببینند چه کاری می توانم انجام دهم. می‌دانستم که این چالش‌برانگیز خواهد بود، اما این چالش را انجام دادم.

همچنین یک بخش دراماتیک است و بسیاری از کارهایی که در گذشته انجام داده اید بیشتر کمدی بوده است.

بله، خنده دار بوده، یا رقصیدن، یا سکسی، یا می دانید، دختر خانه. چیزهای ساده ای هرگز واقعاً چیزی به این عمیق و سنگین نبود.

آیا آن جابجایی سخت بود؟ آیا از تغییر به آن سبک بازیگری ترسیدید؟

راستش من حتی جلو هم نمی روم. من کلی از سطوح مختلف احساسات داشتم. من هیجان زده، ترسیده، مضطرب و عصبی بودم، اما می دانستم که باید یک نکته را ثابت کنم. می‌دانستم که این بسیاری از نه‌هایی را که قبلاً به آن‌ها تبدیل می‌کردم، به بسیاری از بله‌هایی که اکنون دریافت می‌کنم تبدیل می‌کند. می دانستم که این نقش چه کاری برای من خواهد داشت. می دانستم اینز برای من چه معنایی دارد. این چیزی بود که من احساس کردم مال خودم. بنابراین زمانی که زمان آزمون فرا رسید، من با آن به عنوان یک آزمون رفتار نکردم. من با آن به عنوان از قبل از دست دادن من رفتار کردم. فهمیدی چی میگم؟ این مال من است که در این مرحله ببازم، بنابراین شما کاری را که می خواهید با آن انجام دهید.

من این ارتباط متا را با مواد انتخاب می کنم، زیرا شما می گویید که به عنوان یک بازیگر، در گذشته نه های زیادی داشتید و می خواستید این نقش شما باشد. آره – و در فیلم، اینز کسی است که در گذشته نه های زیادی داشته است و فقط برای یک بله می جنگد.

البته قبلا بهش فکر نکردم [filming]، اما فکر می کنم این چیزی بود که مرا به سمت اینز کشاند. ما ممکن است دقیقاً با یک مبارزات مشابه روبرو نشده باشیم، اما از جهات مختلف شبیه هم بودیم. این چیزی است که خواندن فیلمنامه را بسیار زیبا کرده است. من خودم را در اینز زیاد می بینم و برعکس.

شما در هارلم بزرگ شدید تقریباً همزمان با اتفاقات این فیلم. چه چیزی را از آن دوران به یاد دارید و چه تأثیری بر عملکرد شما داشت؟

میدونی دیوونه چیه؟ این فیلم برای من به خصوص به عنوان یک مادر در حال حاضر چشم انداز بزرگی بود. در این فیلم با بازی اینز توانستم بزرگسال شوم و ببینم در دهه 90 چه خبر است. در سال 1996 من هم سن تری بودم. من شش ساله بودم بنابراین شاید حتی محیط اطرافم را درک نمی کردم، زیرا وظیفه مادرم این بود که همیشه از من محافظت کند. احتمالاً چیزهایی وجود دارد که من حتی در تمام طول راه به آنها نگاه نکرده بودم، زیرا از من محافظت می شد. این همان کاری است که اینز با تری انجام می دهد.

کارگردان، AV Rockwell، نیز در آن زمان در نیویورک متولد شد. آیا با این تربیت مشترک پیوند خوردید؟

مثل خواهری بود. آسایش بود و اعتمادی آنجا بود. من یک کارگردان موزیک ویدیو هستم، بنابراین AV را به روشی درک کردم که شاید شخص دیگری نمی توانست. فهمیدم که او داستانی برای گفتن دارد و در مورد اینکه چگونه می خواهد دید دارد [to tell] آی تی. بنابراین وظیفه من این بود که مطمئن شوم که می‌توانم آن توپ را بگیرم و ما را به تاچ داون ببرم. همه چیز در مورد همین بود. همچنین، برای ما دو دختر جوان سیاهپوست که این کار را انجام می‌دهند، شگفت‌انگیز بود. این برای من مانند یک معرفی و اولین معرفی درست و واقعی بود و برای او به عنوان یک کارگردان فیلم بلند، یک معرفی و اولین حضور واقعی.

هزار و یک در نهایت داستانی در مورد عشق یک مادر به پسرش و هر کاری که او حاضر است برای محافظت از او انجام دهد است. به عنوان مادر دو فرزند، آیا در سطح صمیمی تری به آن قسمت از داستان دست یافتید؟

کاملا. احساس می‌کنم اگر بچه‌دار نمی‌شدم، احتمالاً با اینز به همان شکلی که با اینز رفتار کردم رفتار نمی‌کردم. برای من در صحنه فیلمبرداری آسان تر شد که بتوانم با سه تری خود ارتباط برقرار کنم و فقط آن تربیت طبیعی را داشته باشم. [instinct].

تری با گذشت زمان در حال تغییر است و با افزایش سن توسط سه بازیگر مختلف بازی می شود. آیا احساس می‌کردید بسته به بازیگری که مقابل آن بازی می‌کردید، سبک اجرای خود تغییر می‌کند؟

اوه بله، قطعا. در غیر این صورت، این چالش‌برانگیزترین بخش فیلم بود، یعنی پرداختن به احساسات مختلف اینز. به خصوص به این دلیل که به ترتیب شلیک نکردیم. یک روز، من اینز 22 ساله هستم، و شاید پس فردا، 33 ساله باشم. سپس، باید با مراحل مختلف زندگی اینز با پسرانش کنار بیاید. یک روز، من این کودک شش ساله و بی گناه را دارم، و روز دیگر، یک نوجوان 17 ساله دارم که دارد با من صحبت می کند. این خیلی چیزهای متفاوتی بود که اینز باید از نظر احساسی و ذهنی تحمل می کرد و چقدر از 22 تا 34 سال سن داشت. این فقط داشتن تعادل بالا و پایین اینز بود.

به طور خاص، این یک فیلم در مورد یک مشکی مادر، و من خوشحالم که AV فضایی را برای بازجویی در مورد روش‌هایی که زنان سیاه‌پوست اغلب برای مردان سیاه‌پوست در زندگی‌شان نشان می‌دهند، باز می‌کند، اما گاهی اوقات در ازای دریافت آن وفاداری شکست می‌خورند. من فقط آن صحنه ای را دوست دارم که در آن به لاکی (ویلیام کتلت) می گویید برای شما ظاهر شود.

این سنگین و عمیق بود زیرا من همچنین به نقطه ای از زندگی ام رسیده بودم که احساس می کردم به افرادی نیاز دارم که برای من ظاهر شوند. من کارهای زیادی برای همه انجام داده بودم، اما همیشه وقتی زمان پاسخگویی فرا می رسید، گهگاه ساکت می شد. به خصوص فقط در صنعت – می دانید، این یک بازی کثیف است. من از خانواده ای هستم که عشق و محبت دارند و فقط یکدیگر را شاد می کنند. من از خانواده ای زنانه می آیم، بنابراین این واقعاً تنها چیزی است که می دانم. بنابراین قدم گذاشتن در دنیایی که در آن زنان از زنان دیگر حمایت می کنند، حتی در شرایط نامرتب بودن، این واقعی است.

فیلم در حال گرفتن است بررسی های شگفت انگیز از زمانی که در ساندنس (جایی که بسیار شایسته بود) به نمایش درآمد برنده شد جایزه بزرگ هیئت داوران درام). علاوه بر این، بازی شما به عنوان قلب فیلم شناخته شده است. چه حسی دارد؟

اوه خدای من. انصافا حس خوبیه قبل از ساندنس، قبل از یک تریلر، نام من در سطل انداخته می‌شود، و اینطور می‌گویند: «خب، شاید او بتواند نقش را نگاه کند، اما آیا او این کار را دارد؟» و البته، در یک نقطه، شما شروع به این احساس می کنید، خب لعنتی، من؟ شروع می کنی به خودت شک کنی رفتن به ساندنس و جدا شدن و حتی داشتن صدای اسکار و این همه چیز، برای من خیلی معنی دارد. من به انتظار برنده شدن به ساندنس نرفتم. من فقط از اینکه فرصتی به دست آوردم تا به مردم نشان دهم چه کاری می توانم انجام دهم سپاسگزار بودم. بنابراین من بیشتر از هر چیزی در شوک بودم.

هزار و یک اکنون در سینماها بازی می کند.