بهترین خطوط از فصل چهارم «جانشینی»، قسمت دوم

جانشینی به خاطر چیزهای زیادی شناخته شده است: استفاده رکوردشکنی از کلمه “لعنتی”، تصویرسازی دقیق از کد لباس افراد ثروتمند بزرگ، و گفتمان مداوم پیرامون تعهد جرمی استرانگ به بازیگری متد و تعهد برایان کاکس به نفرت مطلق از روش بازیگری جرمی استرانگ. . اما بالاتر از همه، جانشینی به خاطر تک لاینرهای بی عیب و نقص خود شناخته شده است. رویز و شرکا استاد توهین سریع هستند، و حتی کسانی که در مدار خود هستند که ممکن است به این سرعت فکر نکنند، اغلب یواشکی وارد آنجا می شوند – شاید نه با یک ضربه زدن به خوبی بیان شده، اما حداقل با خطی که می توانیم به آن بخندیم، اگر نه. با (من به تو نگاه می کنم، پسر عموی گرگ). نوشته جسی آرمسترانگ – و تحویل بازیگران – بدون شکست، منجر به گرفتن صفحه نمایش و نقل قول از هر قسمت در توییتر و اینستاگرام برای روزها پس از هر قسمت جدید می شود. در طول هفته گذشته (که شامل این مقاله نیز می شود) چند بار اصطلاح “به طرز مسخره ای بزرگ” را دیده اید؟ بنابراین، تصمیم گرفتم این اپیزود را با شکستن برخی از بهترین سطرهای شب مرور کنم. برخی از آنها توهین هستند، برخی مشاهدات طنزآمیز، برخی دیگر کاملاً افسرده کننده هستند – اما در مجموع، تصویری از جانشینی قسمت دو خیلی خوب

“مثل اینه که آرواره ها اگر همه در آرواره ها برای Jaws کار می کرد. -گرگ

من قرار نیست دروغ بگویم، بعد از اینکه گرگ این جمله را در حالی که لوگان را در اتاق جنگ ATN می‌دید گفت، متوجه شدم که در گوگل دارم می‌گویم: «آیا فک نام کوسه است. آرواره ها؟” اسپویلر (در واقع، من فکر نمی کنم این یک اسپویلر باشد): اینطور نیست. نام او بروس است، اگرچه مطمئن نیستم که واقعاً در فیلم ذکر شده باشد (یادداشت جانبی: با توجه به نیوزویک، این موجود وحشی به افتخار وکیل استیون اسپیلبرگ، بروس رامر، نامگذاری شد. البته، اگر گرگ از نام رسمی کوسه در خط خود استفاده می کرد، این نقل قول بسیار کمتر تهدیدآمیز (و طنز آمیز) بود. در هر صورت، ماهیت کاملا مزخرف این یکی دلیل خوب بودن آن است. در جهان از جانشینی نمی توان فقط گفت: “لوگان واقعاً ترسناک است و در دفاتر ATN قدم می زند.” نه، باید شوخ‌تر از این باشد. این بار قیاسی با آرواره ها این ترفند را انجام داد، همانطور که مشاهده کرد که لوگان “به نظر می رسد که بابا نوئل یک قاتل بود” (یکی دیگر).

پس از اینکه لوگان راهپیمایی مرگ خود را از میان میزها به پایان می رساند، زیردستان خود را به ساخت یک صحنه موقت برای ایراد سخنرانی کوچک برای برانگیختن نیروها می رساند. شخصاً این صحنه تصاویری از گرگ وال استریت برای من. می دانید، زمانی که جردن بلفورت، لئوناردو دی کاپریو، میکروفون را در دست می گیرد و کارمندانش را برای یک روز دیگر از فروش سهام شرم آور تشویق می کند. سخنان لوگان، با این حال، به نحوی افسرده‌کننده‌تر، تحقیرآمیزتر و شامل لغات توهین‌آمیزتر بود. من از این لحظه خط خاصی ندارم، بیشتر به این دلیل که به چیزهایی که او می گفت گوش نمی دادم. در عوض، از ترس همدلانه برای کسانی که در اتاق با لوگان بودند، روی مبل خود می لرزیدم. باید تصور کنم که خبرنگاران ATN نیز تجربه مشابهی داشتند.

عکس توسط Macall B. Polay/HBO

“هی، بودا، تام فوردز خوب.” – رومی

اگر ما در این هفته برنده و بازنده بودیم، به نظر واضح است که کندال برنده خواهد بود. نه به این دلیل که در یک ساعت گذشته به هیچ وجه موفق شد، بلکه به این دلیل که از طریق بودیسم آرامش درونی پیدا کرده است. برای او خوب است! به نظر می رسد که بیشتر جعلی و بیش از حد سطحی است و فقط برای تحسین خواهر و برادرش پرورش یافته است. خط بالا ثابت می کند که او واقعاً اصول بودایی را به هیچ وجه معنی دار نمی پذیرد. اما هی، از هیچی بهتر است، درست است؟ حالا، به جای اینکه قول بدهد «چند صد هزار دلار» را برای تباه کردن زندگی یک زن فقیر صرفاً به دستور پدر بسیار ترسناکشان (واقعاً رام؟) اختصاص دهد، راه صلح آمیز تری دارد، اگر نگوییم کاملاً غیرمفید. نگاه کردن به چیزها: “در بودیسم، گاهی اوقات بزرگترین شکنجه گر شما می تواند فهیم ترین معلم شما نیز باشد.” همچنین توصیه باورنکردنی (اما باز هم نه واقعاً مرتبط) بود که کندال بعداً در قسمت ارائه کرد: “فقط آب باش، دوست من.” با این حال، خط مورد علاقه شخصی من از کن تازه آرام ما، زمانی به وجود آمد که او با هلیکوپتر گریزان در حالی که از دید خارج می شد خداحافظی کرد: «برای بابا دست تکان بده تا خداحافظی کند».

“[I want to go] جایی سرگرم کننده و واقعی به دور از دنس های فانتزی. یک بار واقعی، با جوجه ها، و پسرهایی که با دست و چربی کار می کنند و از دستشان عرق می ریزند و موهایشان خون است.» -کانر

در قسمت دوم، ما شاهد سفر خواهر و برادر روی به دنیای واقعی برای اولین بار در تاریخ هستیم. پس از فصول رانندگی در اسکالیدهای خود، استفاده از جت، و به ظاهر داشتن یک اتاق کنفرانس خصوصی در هر مؤسسه‌ای که بازدید می‌کنند، بالاخره زمان آن فرا رسید که در میان مردم عادی جمع شوند. این جمله از کانر، که بیان می کند که چگونه می خواهد شب قبل از عروسی اش اجرا شود، واضح است. این برای خنده ساخته شده است، برای اینکه تماشاگران بگویند، “هاها، آنها نمی دانند کارگران یقه آبی در واقع چه شکلی هستند.” اما میدونی چیه؟ کار کرد. من خندیدم شاید اگر کس دیگری آن را می گفت، خط اجباری احساس می شد. اما کانر در این اپیزود آنقدر غمگین است و میل واقعی دارد که برای یک بار هم که شده در کنار افراد واقعی باشد، که من این مرد را باور می کنم وقتی می گوید فکر می کند کارگران ساختمانی یا پلیس یا آشپزهای خط روز را با خون در موهایشان به پایان می برند. نگاه کنید که زندگی سرشار از ثروت و امتیاز او را به کجا رسانده است: او با زنی ازدواج می کند که او را دوست ندارد، نامزد ریاست جمهوری می شود زیرا هیچ علاقه واقعی ندارد و کسی را ندارد که با شب قبل از عروسی اش جشن بگیرد. – فقط خواهر و برادرهایش که (همچنین) او را دوست ندارند، و بیشتر نگران لعنت کردن پدرشان هستند که (تعجب) او را دوست ندارد.

حالا، آن را پیچیده نکنید. من این کار را نمی کنم واقعا برای کانر احساس بدی داشته باشید، حداقل نه به خاطر ثروت و امتیازی که از آن برخوردار است. من احساس بدی دارم زیرا او به وضوح در این دنیا گم شده است و هیچ مهارت واقعی برای رهایی او از آن ندارد. پس بله، من به این خط پرحاشیه خواهم خندید. و من همچنین می خندم وقتی او می گوید که “هر چیزی که یک جو معمولی داشته باشد را خواهد داشت” و سپس فرض می کند که نوار غواصی نه فقط یک آبجو بلژیکی، بلکه چندین نوع آبجو را ارائه می دهد.

عکس توسط Macall B. Polay/HBO

دیگر مثل لنون و مک کارتنی با من دست و پا نزنید و من جورج را لعنتی می کنم. من جان هستم، لعنتی‌ها… او هنوز کانر است، اما در حراجی با ما نوشیدنی نمی‌نوشد.» – رومی

کانر نمی تواند در این قسمت (یا هر قسمت، انصافاً) استراحت کند، اما این ضربه زدن به او به خصوص خشن بود، هرچند خنده دار. این نشان می‌دهد که خواهر و برادرهایش واقعاً او را چگونه می‌بینند – نه به عنوان یکی از اعضای گروه، نه حتی به عنوان یک گروه، بلکه به‌عنوان کسی که تنها برای یک شب هزینه کرده است. بیتلز به معنای واقعی کلمه چهار عضو داشت، به این معنی که برای هر روی یک بریتانیایی با سر موپ وجود دارد. اما رومن حتی حوصله تماس با کانر رینگو را هم نداشت.

“خوب داشتن خانواده ای که شما را دوست ندارد این است که یاد می گیرید بدون آن زندگی کنید.” -کانر

امشب خیلی خندیدیم، اما بیایید با یک یادداشت جدی تر تمام کنیم. از آنجایی که این اپیزود سنگین کانر بود، به نظر می رسد مناسب است که با تلخ ترین و دلخراش ترین جمله او تمام شود. در سه فصل گذشته، کانر، در بیشتر موارد، به‌عنوان مردی گوشه‌گیر به تصویر کشیده شده است که به نوعی به اطراف می‌چرخد. او پول خود را به روش های عجیب و غریب خرج می کند تا خود را مشغول نگه دارد (نه حتی در راه های سرگرم کننده، منظورم این است که چه کسی می خواهد برای نامزدی ریاست جمهوری؟) و فقط می تواند کاری کند که یک کارگر جنسی با او ازدواج کند (که گفته می شود، ویلا عالی است و من با کندال موافقم زمانی که او گفت که کانر بهتر نیست. اگرچه شاید کانر بتواند کسی را پیدا کند که به او احترام بگذارد. عجیب و غریب او کمی بیشتر). با این حال، این نقل قول ثابت می کند که یک مرد واقعی پشت آن ریش خاکستری وجود دارد، کسی که از آنچه در حال وقوع است آگاه است. او صداها را می‌شنود، نگاه‌ها را می‌بیند، می‌داند مردم چه فکری می‌کنند، اما خودش را تربیت کرده است که اهمیتی ندهد. او نقش خود را در زندگی پذیرفته است (و باز هم بد نیست؛ او هنوز یک مرد سفیدپوست به طرز نفرت انگیزی ثروتمند است). پس از سال‌ها شوخی بودن، سرانجام لحظه‌ای از انسانیت دلخراش از کانر دریافت می‌کنیم – که وقتی او به خانه برمی‌گردد و ویلا را در رختخوابش پیدا می‌کند، آن را خاص‌تر می‌کند. آیا شخص دیگری “Awwww” پنیر را رها کرد یا این فقط من بود؟