آنها واقعاً خداحافظی با این نمایش را آسان نمی کنند، درست است؟ پس از قسمت سوم، که اکنون به عنوان یکی از بهترین قطعات تاریخ تلویزیون معرفی می شود، غیرممکن به نظر می رسید که جسی آرمسترانگ بتواند این شتاب را حفظ کند. پسر من اشتباه کردم “ایالت ماه عسل” تنها یک روز پس از مرگ لوگان روی آغاز می شود، به این معنی که احساسات هنوز خام هستند، و مبارزه برای قدرت تازه شروع شده است. یک بار دیگر، ما یک اپیزود نسبتاً ثابت داشتیم، با 99 درصد از اکشنها در آپارتمان لوگان، اما با این وجود، این 60 دقیقه پویا بود و بین پردازش غم و اندوه و مبارزه برای قدرت (گاهی اوقات در یک زمان مشابه) پرش میشد. شخص). هر شخصیتی مرز بین غم و اشتیاق دهان پرکن را می پیماید – برخی بهتر از دیگران آن را پنهان می کنند – زیرا مجبور می شوند دور هم جمع شوند و برای مردی که همه دوست داشتند از آن متنفر باشند سوگواری کنند. نتیجه، قسمت دیگری از معاملات دوگانه و خطوط نقل قولی است که از آن انتظار داریم جانشینی.
“کری کجاست؟” “درون تنه مارسیا، داخل یک آناکوندا، داخل یک تابوت.”
اپیزود چهارم به ما آموخت که تنها راه رهایی یک زن از یک خرید دائمی به میلان، مرگ شوهر میلیاردر او است که هنوز سابقاً سابقه نداشته است. «ایالتهای ماه عسل» مارسیا را به ارمغان آورد، که به نظر میرسید خیلی مشتاق بازی در نقش بیوه سوگوار باشد، اگر به معنای نقد کردن آن چک «بین 60 تا 70 میلیون» برای آپارتمانی بود که زن دیگری درست یک روز قبل در آن زندگی میکرد. آیا مارسیا در مورد رابطه پس از جدایی خود با لوگان حقیقت را می گفت؟ واقعاً به نظر نمی رسد که هیچ کدام از این دو نفر آن دسته از افرادی باشند که هر روز عصر با هم گفتگوهای صمیمی داشته باشند، اما مارسیا از دروغ گفتن چه سودی دارد – غیر از ترحم دیگران؟ از نظر قانونی، او تمام اهرمهای لازم برای دور شدن از این مراسم تشییع جنازه را به عنوان یک مولتی میلیونر در اختیار دارد، زیرا به نظر میرسد طلاق او از لوگان هنوز نهایی نشده است.
همچنین این امکان وجود دارد که او فقط یک لحظه آخر قدرت را بر این گروه از افرادی که در طول سال ها با او بسیار بد رفتار کرده اند، بخواهد. او نمیتوانست این فرصت را برای کنترل دقیق گروه Waystar از دست بدهد، و احتمالاً میخواست مطمئن شود که کری یک تکه از آن کیک بزرگ را به دست نمیآورد. تعجب نخواهم کرد اگر بعد از این قسمت، مارسیا به میلان برگردد و از شب تسلط خود راضی باشد و دیگر خبری از او نباشد.
«تو یک مداخله گر دست و پا چلفتی هستی و هیچکس به تو اعتماد ندارد. تنها پسری که به دنبال شما می کشد مرده است، و اکنون، شما فقط با دختر رئیس سابق ازدواج کرده اید، و او حتی شما را دوست ندارد. و تو منصف و کاملاً لعنتی هستی.»
عیسی کارل، چه برداشت خشن و در عین حال بسیار دقیقی از تام. ما این نقل قول را در تریلر نیمه فصلی که پس از قسمت آخر منتشر شد دیدیم، اما در متن صحنه، با تلاش تام برای بلعیدن اطلاعات همراه با ماهی تاکوی که در دهانش فرو کرده، شدیدتر می شود. این فقط شروع یک قسمت سخت برای تام است، که احتمالاً می داند که پس از مرگ لوگان در مشکل است. من باید آن را به او بدهم، هرچند، تلاش های او برای مرتبط ماندن شجاعانه است. او با هر یک از خواهر و برادرهای روی وقت می گذارد و مطمئن می شود که بذر خود را به طور موثر پخش می کند و موقعیت امنی را برای خود تضمین می کند بدون توجه به اینکه چه کسی مسئولیت را بر عهده می گیرد (متاسفانه، این سوال که آیا این بذر او بوده است یا خیر. به معنای واقعی کلمه گسترش در Shiv در یک ساعت پاسخ داده نمی شود). با این حال، در اکثر موارد، هر سه خواهر و برادر روی نسبتاً از گوفبال سنت پل مورد علاقه ما بیاعتنا هستند و او را مجبور میکنند به موقعیتی راحت برگردد: در گوشهای از اتاق شوخیهای کثیف با گرگ انجام میدهد.
“بابا شگفت انگیز به نظر می رسد، من دوست داشتم با پدرم ملاقات می کردم.”
مرگ لوگان مضامین جالب زیادی را پیرامون غم و اندوه و یادآوری یک چهره معیوب مطرح کرده است. زمانی که شیو، کندال و رومن هر کدام سعی کردند آخرین کلمات خود را در حالی که پدرشان در هواپیما دراز کشیده بود، بگویند. آیا می توان همه را در چند لحظه فراموش کرد؟ احتمالاً نه، اما مطمئناً زمان آن نبود که نارضایتی های آنها را بیان کنند. و حالا که او رسما رفته است، چگونه باید از لوگان یاد کرد؟ خوب است که با علاقه به او فکر کنیم، اما با توجه به شخصی که او بود، این کاملا غیرممکن به نظر می رسد. روزنامه ها می توانند این کار را با استفاده از زبان رمزگذاری شده برای پنهان کردن ماهیت واقعی یک مرد بسیار تأثیرگذار انجام دهند. “یک مرد پیچیده” تبدیل به “او به سمت کارکنان تلفن پرتاب کرد.” «خواننده تند خلق و خوی ملی» به «او کمی نژادپرست است» ترجمه میشود و «نابغه تجاری» به سادگی به معنای «او هرگز یک پنی از مالیات ایالات متحده پرداخت نکرده است». این همه سرگرمی و بازی برای خواهر و برادر روی، تماشای دروغ رسانه ها به مردم در مورد پدرشان است. با این حال، توانایی دروغ گفتن به خود کمتر آسان است.
او باعث شد من از او متنفر باشم و او مرد. احساس می کنم او مرا دوست نداشت. من او را ناامید کردم.»
زمانی که کندال متوجه میشود که پدرش در مقطعی از او میخواست شرکت را به دست بگیرد، به وضوح در یک فرآیند احساسی حرکت میکند و سعی میکند تعیین کند که این دیدگاه در مورد دیدگاه لوگان از او قبل از مرگش چه میگوید. به نظر می رسد که کندال پس از صحبت با “مرد غمگین” خود، در جمع آوری افکار خود در مورد درگذشت پدرش بسیار خوب عمل کرده است. کندال در چیزی که اکنون به لمس هفتگی واقعیت تبدیل شده است، می تواند آشکارا با کارل در مورد لوگان صحبت کند. اما آن مقاله همه چیز را تغییر می دهد، و اگر یک خط زیرین بود (برخلاف فرضیه متقاطع)، به این معنی است که اخیراً، لوگان حمایت خود از کن را دو چندان کرده است. همانطور که در پایان اپیزود می بینیم، با این حال، حتی کندال هم نمی داند که چه چیزی از علامت روی صفحه نشان می دهد، و این احتمالاً پسر بزرگ دوم را می فرستد – کسی که همیشه فقط در لبه یک صفحه پرت می شده است. شکست – به یک مارپیچ دیگر. البته این سوال پیش میآید، خطکشی/خطآوت صرفاً پیرمردی بود که تلاش میکرد دستش را ثابت نگه دارد، یا یک تلاش دستکاریکننده دیگر از سوی لوگان، که میدانست پاسخ به آن پس از ترک خانه، خانوادهاش را از هم خواهد پاشید. دنیا؟ منظورم این است که چند لحظه قبل، خواهر و برادرها به خرج او می خندیدند – اما حالا کی می خندد؟
او سه گوگن دارد که به دلایل مالیاتی کسی ندیده است.» من فکر میکنم پیشنهاد او این بود، شاید هوشمندانه و عاقلانه باشد که آنها را در صندوق ژنو رها کنیم.» “چرا فقط آنها را برای بیمه نمی سوزانیم، نه؟” “بله، از نظر مالی این رویا خواهد بود.”
من هیچ چیز جالبی در مورد این ندارم که بگویم، این فقط یک تبادل عالی و نگاهی وحشتناک به کالایی سازی ثروتمندان از دنیای هنر است.
“کالین شلوار جین می کند؟” “آره، او نمی داند لعنتی با خودش چه کند. به بازوانش نگاه کن.»
به جرات می توان گفت که همه ما در هیبت ذهن های پشت سر بوده ایم جانشینی این فصل، به خصوص بعد از آن شاهکار قسمت سوم. با این حال، این امکان وجود دارد که من بیشتر تحت تأثیر توانایی آرمسترانگ و تیمش در دانستن نکاتی که قرار است به مخاطبانشان برسد، باشم. کالین ستاره غیرمنتظره چند قسمت اول فصل بود و تقریباً تمام قسمت سوم را به سرقت برد. با صحنه ای یک ثانیه ای. مطمئناً تصویری از ورود او به خانه لوگان برای اولین بار پس از مرگش، در حالی که شبیه “سگ بدون شخص خود” به نظر می رسد، توییتر را بسیار خوشحال خواهد کرد.
“اوه خدا، اینجا آبرسانی است.”
لوگان به سختی باعث شد که گرگ احساس کند یکی از اعضای خانواده است، اما با رفتن پدرسالار، به نظر می رسد پسر عموی گروهی بی هدف در حال تکان خوردن است – حتی بیشتر از حد معمول. در حدود 37 دقیقه اپیزود نیست که گرگ نقشی را که برای بازی کردن در خانواده روی به دنیا آمده بود پیدا میکند – نقش یک دستیار عوضی. گرگ که در کنار مارسیا ایستاده و در پایین ترین لحظه با کری صحبت می کند، متأسفم که بگویم بی عیب و نقص است. توهین های گرگ به کری حتی خوب نیست. هر کس دیگری در آن خانواده خنجرهای کلامی را به سمت او پرتاب می کند، اما گرگ نمی تواند چیزی بهتر از این جمع کند: «اوه عزیزم. ببینید چه کسی از چوبکاری بیرون خزیده است.» صادقانه بگویم، مانند مارسیا، گرگ هم از اینکه کری در قسمت دوم سرزنش کرد، خوشحال به نظر می رسد که بر کری قدرت دارد. با این حال، او در کنار مارسیا راحت به نظر می رسد. و با توجه به اینکه هیچ کس دیگری در خانواده او را نمیخواهد، شاید برای یک بار هم که شده تصمیم هوشمندانهای بگیرد و مارسیا را به میلان برگرداند تا روزهای خود را به عنوان دستیار خشن او بگذراند و هر زمان که چیزی راضی نیست زمزمه کند “خیلی ناپسند است” او