جیمز مارسدن با خندهای آگاهانه از روی صندلی روبروی من در کیمیکا، میگوید: «میخواهم برگر کاتسو را امتحان کنم، اما این کار را مانند بازیگر کلاسیک هالیوود، بدون نان نان میکنم. محله نولیتا در منهتن. این را بهعنوان مارسدن کلاسیک میشناسم: کسی که نه تنها احساس یک بازیگر حقپذیر و خودمحور را به سیخ میکشد، بلکه میخواهد به او دست بزند. دوست دارد برای انجام این.
او در حالتی می نشیند که به نوعی آرام و حواسش است، تماس چشمی او چنان خلع سلاح می شود که اکنون به خوبی می فهمم چرا پاپ شکر یک بار داستانی با عنوان “32 بار که جیمز مارسدن مرده به نظر می رسید، دیزنی-پرینس داغ به نظر می رسید.” در واقع، من آماده هستم تا زمان 33 را اضافه کنم. معمولاً در خیابان به مارسدن با این خط نزدیک میشود: «تو اون پسر اهل… نیستی؟» او منتظر می ماند تا طرفداران احتمالات را به هم بزنند: سیکلوپ در چهار مردان ایکس فیلم های؟ کورنی کالینز در اسپری مو? مرد دیگر در دفترچه یادداشت? آنها اغلب کوتاه می آیند، اما او اهمیتی نمی دهد. ماردن دارای طبیعتی بازیگوش و راحت است که با توجه به سه دهه ای که او در صنعتی کار می کند که به جویدن و بیرون انداختن بازیگرانش معروف است، شگفت آور است.
به عنوان مثال، ایده ای را که او برای راه اندازی شرکت تکیلا خود دارد، در نظر بگیرید که واقعاً یک طنز درباره جدی بودن برخی از هم عصرانش است. او با همان شادی کودکانه ای که به عنوان شاهزاده اریک در چندین فیلم نشان داد، توضیح می دهد: “من می خواهم این بدترین تکیلا باشد که می توانم پیدا کنم.” طلسم شده فیلم های. بطری پلاستیکی با یک تکه نوار چسب روی آن که روی آن نوشته شده «تکیلا» و قیمت آن ۶ دلار در لیتر است. این مزه ی مزخرف است. تکیلا Marsden. اما این شما را لعنتی می کند.»
این وقف به حس شوخ طبعی خود تحقیرکننده بخشی از دلیلی است که او ایمان خود را جهش کرد و امضا کرد وظیفه هیئت منصفه، فیلم ساختگی آمازون Freevee که روند قضایی آمریکا را از دید هیئت منصفه بررسی می کند. با این حال، همانطور که نمایش از ابتدا به ما می گوید، این یک آزمایش عادی نیست. همه درگیر یک بازیگر هستند، به جز یک نفر: رونالد گلدن، یک پیمانکار خورشیدی بیکار که در Craigslist درخواست داد تا بخشی از آنچه او فکر میکرد مستندی مستقیم درباره وظایف هیئت منصفه باشد. هیچ کس، بیشتر از همه ماردن، انتظار نداشت که این سریال موفقیت آمیز باشد – حتی صحبت های امی وجود دارد. اما این تا حد زیادی روش عمل ماردن در سی سال گذشته بوده است: شکستن انتظارات و اجتناب از آنها.
فکر می کنم بخشی از چیزی است که مردم با آن ارتباط برقرار می کنند وظیفه هیئت منصفه این چیزی است که به نظر می رسد یک روند بسیار لذت بخش است. آیا همه چیز سرگرم کننده بود یا لحظاتی وجود داشت که خسته کننده یا طاقت فرسا بود؟
به همان اندازه که سرگرم کننده است وظیفه هیئت منصفه بود، این یک شلوغی بود. چیز پر زرق و برقی نبود من در تمام مدت دچار اضطراب بودم. «این نمایش چیست؟ هویت آن چیست؟ آیا ما کار درستی توسط این شخص انجام می دهیم؟ آیا من بامزه هستم؟ آیا می خواهم آن را خراب کنم؟» من هرگز بهتر نخوابیدهام، زیرا به خانه میرفتم و میافتادم، اما بعد با خلاقیت از خواب بیدار میشدم.
شما نسخه ای جعلی از خود را در این نمایش بازی می کنید که بدون شک توسط بازیگرانی که در زندگی خود با آنها روبرو شده اید مطلع شده اید. چگونه با این نوع خود جدی گری مقابله می کنید؟
شما برای آن جا می گذارید. من این کار را کمی سر صحنهها انجام میدهم: وانمود میکنم که من آن مردی هستم که مدام گریه میکند که مردم نمیدانند بازیگر بودن چقدر سخت است. ما هر روز رنج میبریم. این شعله کوچک در درون ما وجود دارد که بسیار ظریف است و یک نسیم کوچک می آید و می تواند آن تمرکز را از بین ببرد.” اما حقیقت دارد! این کار عجیبی است که ما انجام میدهیم، و راههای مختلفی برای تقسیمبندی آن وجود دارد. من هرگز نمی خواهم به روند دیگران بی احترامی کنم، اگر آنها نیاز دارند در تمام طول روز حالت بد خلقی داشته باشند زیرا به عملکرد آنها کمک می کند. تنها زمانی که من با مشکل مواجه می شوم زمانی است که کسی آشکارا بدجنس است. من آن شخصیت ها را آرام نمی کنم.
همه از دمی لواتو تا دارن آرنوفسکی به او عشق ورزیده اند وظیفه هیئت منصفه. وقتی کسی که قبل از وب مطرح شده بود، بازخورد نامحدودی ارائه میداد، چگونه است؟
رسانههای اجتماعی اکنون اکثریت مطبوعات شما را تشکیل میدهند، زیرا مردم در آنجا گوش میدهند. مطمئن نیستم که اینجا بنشینیم و در موردش صحبت کنیم [Jury Duty] اگر رسانه های اجتماعی نبود TikTok موتوری بود که این نمایش را در یک تیرکمان بچه گانه قرار داد و آن را به جهان پرتاب کرد. شما باید قدرت آن را بشناسید و آن را در آغوش بگیرید. طرح اصلی از سونیک، همه در رسانه های اجتماعی منفور آی تی. [The studio] میلیون ها دلار برای طراحی مجدد آن هزینه کرد، زیرا مردم صحبت می کردند. و حق داشتند!
آیا پروژههایی وجود دارد که شما انجام دادهاید که دور از چشم، دور از ذهن بوده و سالها بعد، رسانههای اجتماعی آنها را به گفتگو بازگرداند؟
دفترچه یادداشت یک بزرگ است اکنون، یک مخاطب جوانتر میگوید: «او باید با او همراه میشد به او [Marsden’s character]! آلی در یک رابطه مسموم بود!»
این مطابق با لحظه ای است که ما در آن زندگی می کنیم، جایی که بسیاری از هنرها و هنرمندان از طریق دریچه مدرن مورد بازبینی و ارزیابی مجدد قرار می گیرند.
دفترچه یادداشت زمانی بود که ما پسر بد را دوست داشتیم. حالا ما می خواهیم قهرمانانمان بچه های خوبی باشند. فکر می کنم دلیلش همین باشد وظیفه هیئت منصفه آثار. ما کاری را که انجام می دادیم انجام نمی دادیم، فقط سعی می کردیم به دست بیاوریم [Ronald] به خط پایان برای تقویت آن به چیز دیگری نیاز داشت، که در نهایت به این انسان بسیار مهربان و مهربان تبدیل شد، و به نوعی من را متعجب کرد که این کمدی بسیار احمقانه و پوچ این خط اصلی تاثیرگذار را داشت.
ژاکت Loewe; شلوار زنگا; کفش کتانی آدیداس.
ژاکت Loewe; شلوار زنگا; کفش کتانی آدیداس.
کودی هلر، مجری برنامه، مفهوم «تغذیه بانک واقعیت» را برای من توضیح داد، جایی که شما ساعتها را صرف بررسی آزمایشی میکنید تا بتوانید لحظات پوچتر را در چیزی مستقر کنید. تجربهاش چطور بود؟
آن روزها بعد از روزی اتفاق می افتاد که رونالد مشکوک شد. من واقعاً در اتاق مشورت روی زمین چرت می زنم. وسایل تمرینی برای انجام تمرینات آوردم. مثل اینکه، آره، تو هستی واقعا در وظیفه هیئت منصفه و به نوعی… سرگرم کننده نیست. [Chuckles] اما در پس ذهنم، میدانستم که این چیزی است که باعث میشود چیزهای دیگر کار کنند.
چه حسی داشت که صبح روز افشای بیدار شدن؟
تنها کاری که برای انجامش آماده بودم این بود که با سرعت به سمت جایگاه شاهد بروم، او را بزرگترین در آغوش بگیرم، به چشمانش نگاه کنم و به او بگویم: «ما سعی نمیکردیم شما را به شوخی تبدیل کنیم. دوستی که ما ایجاد کردیم واقعی بود و ما اینجا هستیم تا شما را جشن بگیریم.” شما نمی توانید همه اینها را در یک بعد از ظهر پردازش کنید. من حتی نمی توانم یک جشن تولد غافلگیرکننده بگیرم. بنابراین برای من مهم بود که بداند بعد از آن روز من در زندگی او حضور مثبتی دارم. و بعد شروع کردم واقعا به بانک واقعیت غذا می داد، تا بداند من واقعی را می بیند که به او اهمیت می داد و از شرکت او لذت می برد.
بعد از توقف چرخش دوربین ها چه اتفاقی افتاد؟
فکر نمیکنم کسی واقعاً بداند چه باید بکند. همه ما موافق بودیم که باید فوراً یک مهمانی را برگزار کنیم. برای بیرون رفتن با رونالد و نوشیدن چند نوشیدنی و صحبت در مورد روند. می دانستم که باید با او در ارتباط باشم، نه از روی تعهد، بلکه فقط به عنوان یک انسان. او یک میلیون سوال خواهد داشت، و من میخواستم که او در تمام این مدت من را به عنوان یک حضور حمایتگر قوی احساس کند. من اینطور گفتم: “من به عنوان یک دوست برای شما اینجا هستم. امیدوارم این نمایش موفقیت بزرگی داشته باشد. امیدوارم خنده دار باشه و بهش فکر کنم اما من نمی دانم. پس من با تو هستم.»
آیا زندگی شما در نتیجه این نمایش تغییر کرده است؟
به نظر میرسد این سفر همچنان ادامه دارد، و من آن را با همه کسانی که اکنون آن را تجربه کردهاند به اشتراک میگذارم و به متنها ضربه میزنم. من در اینجا واقعاً گیج خواهم شد: نمیخواهم نوعی چرخش پرمدعا را در آن قرار دهم، اما واقعاً احساس میشود که ما چیزی را تجربه میکنیم که به عنوان یک فرهنگ، همه ما به نوعی به آن نیاز داریم. این فقط یک شوخی ساده و بدون کالری نبود.
انسانیتی در آن وجود داشت که طنین انداز شد.
من با چیزهای مسخره، و طعنه زدن به بازیگر هالیوود و همه اینها خیلی سرگرم شدم، اما در اصل، نکته مهم برای من این است که احساس خوبی دارم که کسی باشم که هر موقعیتی را که ممکن است زندگی برای شما ایجاد کند، بالا ببرد. میخواهم به بچههایم بگویم: فردی باشید که تصمیم درستی میگیرد حتی وقتی کسی به شما نگاه نمیکند. هدف از نمایش بدون سنگینتر شدن، فکر نمیکنم هیچوقت قرار بود داستانی هق هق یا یک چیز بیش از حد سنگین و احساسی باشد، اما مقدار کمی از آن تا حد زیادی میتواند مفید واقع شود. این یک یادآوری است که من می خواهم این نوع آدمی باشم. و این تا حد زیادی، اگر نه به طور کامل، به خاطر رونالد گلدن است.
چه یادداشتی برای پایان دادن! کاملا قرار داده شده است.
اون تیکه گنده! [Laughs] اون خیلی پسر خوبیه
و چقدر هنرمندانه است که مخاطبان چیزی را که شما می گذاشتید برمی دارند. آنها می توانستند اینگونه باشند: “همه فکر می کردید خوب هستید، اما در واقع احمقی هستید.”
ما خیلی مراقب بودیم. حالا من فقط سعی میکنم بفهمم که چگونه میتوانم این نقش را در یک نمایش دیگر به نمایش بگذارم. من میخواهم یک نمایش واقعاً پرمدعا از استنلی توچی انجام دهم که در آن به سراسر دنیا سفر میکنم و کارهای خیرخواهانه و خیرخواهانه انجام میدهم، اما شما فقط وقتی میبینید که من وحشتناک هستم که دوربینها «نگردند». فکر می کنم این همان رضایتی است که لری دیوید از آن می گیرد اشتیاق خود را مهار کنید. مسخره کردن آن مطمئناً سرگرم کننده است [obnoxious Hollywood] پسر